فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱۰
تلی هر سویی مرغ و نخجیر بود
اگر کشته گر خستهٔ تیر بود
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۷
همان کار آهنگران دیر بود
مرا دل بر آهنگ شمشیر بود
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱۷
مرا جام ازو پر می و شیر بود
جوان را ز بالا سخن تیر بود
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
همام آنک با هوش و تبدیر بود
هم آخر جهاندیده و پیر بود
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۹ - رسیدن شهریار به بیشه هشتم و جنگ او با بوزینگان گوید
به زنگی بگفت این چه تدبیر بود
که بر جوشنش بازوی شیر بود
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۳ - آمدن ارجاسپ شاه با لشکر بر سر لهراسپ شاه گوید
کمند دلیران گلوگیر بود
جهان سبزه از تیر و شمشیر بود
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۹۸ - گریختن لهراسپ از بلخ و گرفتار آمدن گودرز گوید
یکی آنکه فرسوده و پیر بود
کمان آن قد راست چون تیر بود
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۶ - رزم گشتاسپ با ارهنگ دیو گوید
ولیکن بررزم اندرون شیر بود
برش شیر نر کم ز نخجیر بود
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۲۲ - رسیدن شهریار به دربند چین و رزم او با منقاش چین گوید
به دشتی کجا جای نخجیر بود
بدان که نشیمنگه شیر بود
سنایی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - ترجیع در مصیبت ضیاء الدین محمد مشهور به سیف المناظرین
میری که تا بر اهل معانی امیر بود
ز ایمانش تاج بود وز عقلش سریر بود
رایش نه رای بود که صدر سپهر بود
رویش نه روی بود که بدر منیر بود
با خصم اعتقاد زبانش چو تیغ بود
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۲۰ - فی قربته و حق صحبته مع رسولاللّٰه
ور بود عاجز و خبیر بود
پس منافق بود نه میر بود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۵۹ - در طلب کردن از در دلها
خم قامت که نم پذیر بُوَد
صد کمان پیش او چو تیر بُوَد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱۷ - حکایت
بیشهٔ نظم را چو شیر بُوَد
جان نه زین چار طبع چیر بُوَد
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۲۷ - در مدح بزرگی و تقاضای صلتی از او
مها چو گاه سخا دست تو دلیر بود
به مدحت تو زبان زمانه چیر بود
چو خواجگی طلبی همتی چو شیر بیار
که از سخاست که هر دد غلام شیر بود
مدام خدمت من به اشتاب خواهی و زود
[...]