گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱۰

 

تلی هر سویی مرغ و نخجیر بود

اگر کشته گر خستهٔ تیر بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۳

 

همه کوهسارانش نخچیر بود

به جوی آبها چون می و شیر بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۸

 

همه کار گشتاسپ نخچیر بود

همه ساله با ترکش و تیر بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۷

 

همان کار آهنگران دیر بود

مرا دل بر آهنگ شمشیر بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۸

 

ازار یکی چرم نخچیر بود

گیا پوشش و خوردن آژیر بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۱

 

به راه اندرون نیز آژیر بود

که با او سپاه جهانگیر بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۸

 

بران شیر غران پسر شیر بود

جوان از بر و شیر در زیر بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۴

 

بر زادفرخ یکی پیر بود

که برکارها کردن آژیر بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱۷

 

مرا جام ازو پر می و شیر بود

جوان را ز بالا سخن تیر بود

فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان

 

همام آنک با هوش و تبدیر بود

هم آخر جهاندیده و پیر بود

عیوقی
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۹ - رسیدن شهریار به بیشه هشتم و جنگ او با بوزینگان گوید

 

به زنگی بگفت این چه تدبیر بود

که بر جوشنش بازوی شیر بود

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۳ - آمدن ارجاسپ شاه با لشکر بر سر لهراسپ شاه گوید

 

کمند دلیران گلوگیر بود

جهان سبزه از تیر و شمشیر بود

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۹۸ - گریختن لهراسپ از بلخ و گرفتار آمدن گودرز گوید

 

یکی آنکه فرسوده و پیر بود

کمان آن قد راست چون تیر بود

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۶ - رزم گشتاسپ با ارهنگ دیو گوید

 

ولیکن بررزم اندرون شیر بود

برش شیر نر کم ز نخجیر بود

عثمان مختاری
 

سنایی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - ترجیع در مصیبت ضیاء الدین محمد مشهور به سیف المناظرین

 

میری که تا بر اهل معانی امیر بود

ز ایمانش تاج بود وز عقلش سریر بود

رایش نه رای بود که صدر سپهر بود

رویش نه روی بود که بدر منیر بود

با خصم اعتقاد زبانش چو تیغ بود

[...]

سنایی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۲۷ - در مدح بزرگی و تقاضای صلتی از او

 

مها چو گاه سخا دست تو دلیر بود

به مدحت تو زبان زمانه چیر بود

چو خواجگی طلبی همتی چو شیر بیار

که از سخاست که هر دد غلام شیر بود

مدام خدمت من به اشتاب خواهی و زود

[...]

قوامی رازی
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۶۹