گنجور

 
۱
۲
۳
۷
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان

 

جهان را در بر و برگش امید است

میان هر دو پیداتر ز شید است

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - ایضاً له

 

ای بار خدایا که جهان چون تو ندید است

نام تو رسید است به جائی که رسید است

کردار تو در جسم جوانمردی جان ست

دیدار تو در چشم خردمندی دید است

با وهم تو اسرار فلک روی گشاد است

[...]

۱۹ بیت
ابوالفرج رونی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۸۶ - در غزل واشارت بمدح حسن ابوالعمید است

 

جانا دل من تو را مرید است

روی تو مرا هزار عید است

آن را که تو شاهدی نگارا

بی شک دانم که او شهید است

در هجر و وصالت غم است و شادی

[...]

۱۳ بیت
قوامی رازی
 

حمیدالدین بلخی » سفرنامهٔ منظوم » حکایت نخست

 

ناظر مجلس تو ناهید است

نعل اسب تو تاج خورشید است

۱ بیت
حمیدالدین بلخی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور

 

جمالش را که بزم‌آرا‌ی عید است

هنر اصلی و زیبایی مزید است

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۴ - گریختن خسرو از بهرام چوبین

 

کلید رای فتح را دندان پدید است

که رای آهنین زرین‌کلید است

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۲ - پاسخ خسرو شیرین را

 

اِرم را سکهٔ رویت کلید است

وصالت چون ارم زان ناپدید است

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

به عالم وقت هر چیزی پدید است

درِ هر گنج را وقتی کلید است

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۰ - زفاف خسرو و شیرین

 

ز هستی تا عدم مویی امید است

مگر کان موی خود موی سپید است

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو

 

بسا قفلا که بندش ناپدید است

چو وابینی نه قفل است آن کلید است

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو

 

چنان دان که‌ایزد از خلقت گزیده‌ست

جهان خاص از پی تو آفریده‌ست

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۶ - در خواب دیدن خسرو پیغمبر اکرم را

 

محمد کایزد از خلقش گزید است

زبانش قفل عالم را کلید است

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۶ - در خواب دیدن خسرو پیغمبر اکرم را

 

ولی ز آنجا که یزدان آفرید است

نیاکان مرا ملت پدید است

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - آغاز داستان

 

سررشتهٔ غیب ناپدید است

بس قفل که بنگری کلید است

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۷ - پند دادن پدر مجنون را

 

در نومیدی بسی امید است

پایان شب سیه سپید است

۱ بیت
نظامی
 

عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۷۲

 

بی یادِ تو دل چو سایه در خورشید است

با یادِ تو در نهایتِ امید است

هر تخم که در زمین دل کاشتهام

جز یاد تو تخمِ حسرتِ جاوید است

۲ بیت
عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۴۷ - وله ایضاً

 

بی یاد تو دل چو سایه در خورشید است

با یاد تو بی‌نهایت امید است

هر تخم که در زمین دل کاشته‌ایم

جز یاد تو تخم حسرت جاوید است

۲ بیت
عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

بدی از ما و نیکی از تو پیداست

که ذات پاک تو در کل هویداست

۱ بیت
عطار
 
 
۱
۲
۳
۷
 
تعداد کل نتایج: ۱۳۶