مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۰ - آگاه شدن پیغامبر علیه السلام از طعن ایشان بر شماتت او
این چنین قندی پر از زهر ار عدو
خوش بنوشد چت حسد آید برو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۲ - جذب معشوق عاشق را من حیث لا یعمله العاشق و لا یرجوه و لا یخطر بباله و لا یظهر من ذلک الجذب اثر فی العاشق الا الخوف الممزوج بالیاس مع دوام الطلب
دوست حقست و کسی کش گفت او
که توی آن من و من آن تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۲ - جذب معشوق عاشق را من حیث لا یعمله العاشق و لا یرجوه و لا یخطر بباله و لا یظهر من ذلک الجذب اثر فی العاشق الا الخوف الممزوج بالیاس مع دوام الطلب
عاشق حقی و حق آنست کو
چون بیاید نبود از تو تای مو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۳ - داد خواستن پشه از باد به حضرت سلیمان علیه السلام
پس سلیمان گفت ای انصافجو
داد و انصاف از که میخواهی بگو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۴ - امرکردن سلیمان علیه السلام پشهٔ متظلم را به احضار خصم به دیوان حکم
هین مقابل شو تو و خصم و بگو
پاسخ خصم و بکن دفع عدو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۸ - یافتن عاشق معشوق را و بیان آنک جوینده یابنده بود کی وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ
بس کسا که نان خورد دلشاد او
مرگ او گردد بگیرد در گلو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۸ - یافتن عاشق معشوق را و بیان آنک جوینده یابنده بود کی وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ
گر تو خواهی باقی این گفت و گو
ای اخی در دفتر چارم بجو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲ - تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول خود معشوق را در باغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر میکرد و میگفت کی عَسی أَنْ تَکْرَهوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ
بعد از آن چندان که میکوشید او
خود مجالش مینداد آن تندخو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲ - تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول خود معشوق را در باغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر میکرد و میگفت کی عَسی أَنْ تَکْرَهوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ
چشم خود بر بند زان خوشچشم تو
عاریت کن چشم از عشاق او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳ - حکایت آن واعظ کی هر آغاز تذکیر دعای ظالمان و سختدلان و بیاعتقادان کردی
ورنه تلخ و تیز مالیدی درو
گنده گشتی ناخوش و ناپاک بو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶ - قصهٔ آن صوفی کی زن خود را بیگانهای بگرفت
همچو کفتاری که میگیرندش و او
غرهٔ آن گفت کین کفتار کو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸ - گفتن زن کی او در بند جهاز نیست مراد او ستر و صلاحست و جواب گفتن صوفی این را سرپوشیده
گفت گفتم من چنین عذری و او
گفت نه من نیستم اسباب جو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱ - قصهٔ آن دباغ کی در بازار عطاران از بوی عطر و مشک بیهوش و رنجور شد
کز خلاف عادتست آن رنج او
پس دوای رنجش از معتاد جو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲ - معالجه کردن برادر دباغ دباغ را به خفیه به بوی سرگین
سر به گوشش برد همچون رازگو
پس نهاد آن چیز بر بینی او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲ - معالجه کردن برادر دباغ دباغ را به خفیه به بوی سرگین
از فراقت زرد شد رخسار و رو
برگ زردی میوهٔ ناپخته تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۴ - رد کردن معشوقه عذر عاشق را و تلبیس او را در روی او مالیدن
حاجت خود عرضه کن حجت مگو
همچو ابلیس لعین سخترو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۵ - گفتن آن جهود علی را کرم الله وجهه کی اگر اعتماد داری بر حافظی حق از سر این کوشک خود را در انداز و جواب گفتن امیرالمؤمنین او را
امتحان همچون تصرف دان درو
تو تصرف بر چنان شاهی مجو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۷ - شرح انما المؤمنون اخوة والعلماء کنفس واحدة خاصه اتحاد داود و سلیمان و سایر انبیا علیهمالسلام کی اگر یکی ازیشان را منکر شوی ایمان به هیچ نبی درست نباشد و این علامت اتحادست کی یک خانه از هزاران خانه ویران کنی آن همه ویران شود و یک دیوار قایم نماند کی لانفرق بین احد منهم و العاقل یکفیه الاشارة این خود از اشارت گذشت
بر مثال عنکبوت آن زشتخو
پردههای گنده را بر بافد او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۹ - قصهٔ آغاز خلافت عثمان رضی الله عنه و خطبهٔ وی در بیان آنک ناصح فعال به فعل به از ناصح قوال به قول
بر دوم پایه شوم من جایجو
گویی بوبکرست و این هم مثل او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۱ - تفسیر این حدیث کی مثل امتی کمثل سفینة نوح من تمسک بها نجا و من تخلف عنها غرق
لیک او بیند نبیند غیر او
جز به مغز پاک ندهد خلد بو