بخش ۲۲۲ - جذب معشوق عاشق را من حیث لا یعمله العاشق و لا یرجوه و لا یخطر بباله و لا یظهر من ذلک الجذب اثر فی العاشق الا الخوف الممزوج بالیاس مع دوام الطلب
آمدیم اینجا که در صدر جهان
گر نبودی جذب آن عاشق نهان
ناشکیبا کی بدی او از فراق
کی دوان باز آمدی سوی وثاق
میل معشوقان نهانست و ستیر
میل عاشق با دو صد طبل و نفیر
یک حکایت هست اینجا ز اعتبار
لیک عاجز شد بخاری ز انتظار
ترک آن کردیم کو در جست و جوست
تاکه پیش از مرگ بیند روی دوست
تا رهد از مرگ تا یابد نجات
زانک دید دوستست آب حیات
هر که دید او نباشد دفع مرگ
دوست نبود که نه میوهستش نه برگ
کار آن کارست ای مشتاق مست
کاندر آن کار ار رسد مرگت خوشست
شد نشان صدق ایمان ای جوان
آنک آید خوش ترا مرگ اندر آن
گر نشد ایمان تو ای جان چنین
نیست کامل رو بجو اکمال دین
هر که اندر کار تو شد مرگدوست
بر دل تو بی کراهت دوست اوست
چون کراهت رفت آن خود مرگ نیست
صورت مرگست و نقلان کردنیست
چون کراهت رفت مردن نفع شد
پس درست آید که مردن دفع شد
دوست حقست و کسی کش گفت او
که توی آن من و من آن تو
گوش دار اکنون که عاشق میرسد
بسته عشق او را به حبل من مسد
چون بدید او چهرهٔ صدر جهان
گوییا پریدش از تن مرغ جان
همچو چوب خشک افتاد آن تنش
سرد شد از فرق جان تا ناخنش
هرچه کردند از بخور و از گلاب
نه بجنبید و نه آمد در خطاب
شاه چون دید آن مزعفر روی او
پس فرود آمد ز مرکب سوی او
گفت عاشق دوست میجوید بتفت
چونک معشوق آمد آن عاشق برفت
عاشق حقی و حق آنست کو
چون بیاید نبود از تو تای مو
صد چو تو فانیست پیش آن نظر
عاشقی بر نفی خود خواجه مگر
سایهای و عاشقی بر آفتاب
شمس آید سایه لا گردد شتاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان عشق و شوق عاشقانه و تلاش برای دیدن معشوق میپردازد. شاعر از عاشقانی میگوید که در پی دیدار معشوق هستند و اعتقاد دارند که مرگ در این مسیر خوشایند است. عشق به معشوق چون آبی برای حیات است و دیدن او منجر به نجات از مرگ میشود. شاعر به این نکته اشاره میکند که اگر عشق حقیقی وجود داشته باشد، مرگ دیگر ناخوشایند نیست و باید آن را به عنوان بخشی از عشق پذیرفت. اشاره به اینکه عاشق باید خود را فراموش کند و تنها به معشوق بیندیشد نیز از دیگر نکات متن است. در نهایت، شاعر عشق را به آفتاب و سایه تشبیه میکند، که سایه فقط با وجود آفتاب معنا دارد.
هوش مصنوعی: ما به این مکان آمدهایم تا در اوج جهان قرار بگیریم، اگر آن عاشق پنهان نمیبود، ما نیز جذب او نمیشدیم.
هوش مصنوعی: صبر و حوصله نداشتم که او از جدایی به من بازگردد.
هوش مصنوعی: میل و خواستهی معشوقان پنهان و در دل نهفته است، اما میل و اشتیاق عاشق به وضوح و با صدای بلند و هیاهو ابراز میشود.
هوش مصنوعی: داستانی در اینجا وجود دارد که به اعتبار مربوط میشود، اما بخاری به خاطر انتظارش ناتوان شده است.
هوش مصنوعی: ما عشق و محبت را رها کردیم و به دنبال آن هستیم که پیش از آنکه عمرمان به پایان برسد، چهره محبوب را ببینیم.
هوش مصنوعی: انسان برای فرار از مرگ و به دست آوردن نجات، باید به دوستی بپردازد؛ زیرا دوستی، مانند آب حیات است که نجاتبخش است.
هوش مصنوعی: هرکسی که ببیند کسی وجود ندارد، نمیتواند مرگ او را تحمل کند، زیرا او نه ثمری دارد و نه نشانهای از زندگی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر عبادت و عشق به خداوند را در دل داری، باید بدانید که در این مسیر، حتی اگر با مرگ نیز مواجه شوید، آن مرگ خوشایند خواهد بود. به عبارتی دیگر، در عشق و اشتیاق به خداوند، تمامی سختیها و خطرات، از جمله مرگ، ارزشمند و شیرین خواهند بود.
هوش مصنوعی: ای جوان، نشانهی راستین ایمان تو این است که وقتی مرگ به سراغت بیاید، خوشحال و راضی به آن برخورد کنی.
هوش مصنوعی: اگر ایمان تو کامل نیست، ای عزیز، پس این گونه نیست که دین به کمال رسیده باشد. بنابراین باید به دنبال کاملتر شدن دین باشی.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق و کار تو به مرگ تن دهد، بر دل تو بدون هیچ ناراحتی، دوست او خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که تنفر و بیزاری از مرگ از بین برود، دیگر مرگ واقعی نیست و فقط یک شکل از آن به حساب میآید که میتوان آن را تجربه کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که احساس ناپسندی از مرگ از بین میرود، در این صورت میتوان گفت که مرگ دیگر به عنوان یک مشکل محسوب نمیشود و حتی میتواند مفید باشد.
هوش مصنوعی: دوست واقعی کسی است که به حق و حقیقت مینگرد و در ارتباط با تو، خود را جدا نمیداند؛ بلکه احساس میکند که شما و او یک وجود واحد هستید.
هوش مصنوعی: امروز که معشوق به من میرسد، باید بدانم که عشق او به من برقرار است.
هوش مصنوعی: زمانی که او چهرهی زیبای جهان را دید، گویی جانش از تنش پرواز کرد.
هوش مصنوعی: مانند چوب خشکی افتاده، بدنش سرد شده و از سر تا ناخن روحش رفته است.
هوش مصنوعی: هرچه که انجام دادند، چه از خوراک و چه از گلاب، هیچ تحرکی نداشت و در سخن هم چیزی گفته نشد.
هوش مصنوعی: وقتی شاه آن چهره زیبای مزعفر را دید، از اسب پایین آمد و به سمت او رفت.
هوش مصنوعی: عاشق در جستجوی معشوق است و وقتی او را پیدا کند، خود بلافاصله از این جستجو دست میکشد.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی کسی است که وقتی محبوبش میآید، هیچ چیزی از او در دل ندارد، حتی به اندازه یک تار مو.
هوش مصنوعی: چندین نفر مانند تو در برابر آن نگاه عاشقانه نابود هستند، آیا خواجه نمیداند که باید خود را نفی کند؟
هوش مصنوعی: عاشق همچون سایهای است که در کنار آفتاب وجود دارد، اما این سایه نمیتواند درخشندگی و روشنایی آفتاب را تحمل کند و به همین دلیل به سرعت محو میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.