خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۲۱
لبیک عاشقان به از احرام حاجیان
کانیست سوی کعبه و آنست سوی دوست
کعبه کجا برم چه برم راه بادیه
کعبه است کوی دلبر و قبله است روی دوست
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره » بخش ۱۱۷ - ۳۶ - النوبة الثالثة
لبیک عاشقان به از احرام حاجیان
کینست سوی کعبه و آن است سوی دوست
کعبه کجا برم چه برم راه بادیه
کعبه است کوی دلبر و قبله است روی دوست
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند
تو بعزَّت نه قدم در کوی دوست
تاکه ره یابی تو در پهلوی دوست
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲
بر عاشقان فریضه بود جست و جوی دوست
بر روی و سر چو سیل دوان تا بجوی دوست
خود اوست جمله طالب و ما همچو سایهها
ای گفت و گوی ما همگی گفت و گوی دوست
گاهی به جوی دوست چو آب روان خوشیم
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵
آب حیات من است خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست
ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار
فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست
داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶
شادی به روزگار گدایان کوی دوست
بر خاک ره نشسته به امید روی دوست
گفتم به گوشهای بنشینم ولی دلم
ننشیند از کشیدن خاطر به سوی دوست
صبرم ز روی دوست میسر نمیشود
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷
صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست
بوستان در عنبر سارا گرفت از بوی دوست
دوست گر با ما بسازد دولتی باشد عظیم
ور نسازد میبباید ساختن با خوی دوست
گر قبولم میکند مملوک خود میپرورد
[...]
سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۴ - حکایت در معنی تحمل محب صادق
دمی رفت و یاد آمدش روی دوست
دگر خیمه زد بر سر کوی دوست
سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۶ - حکایت در معنی غلبه وجد و سلطنت عشق
اگر میرم امروز در کوی دوست
قیامت زنم خیمه پهلوی دوست
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۴
آفتِ جانِ من است طرّۀ جادوی دوست
کرد مرا جفتِ غم طاقِ دو ابرویِ دوست
رهزنِ خون ریز کیست غمزۀ غمّاز یار
دامِ دل آویز چیست حلقۀ گیسویِ دوست
غارتِ جان می کند در حرمِ دل مگر
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۵
باز دیدم خویشتن را در بهشتِ کویِ دوست
آبِ حیوان نوش کردم بر جمالِ رویِ دوست
دست در کش خفته لب بر چشمۀ حیوان یار
طوقِ گردن کرده مار حلقۀ گیسویِ دوست
در غلط می افکنم خود را و می گویم به دل
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب دهم - در عادت نزدیکان حضرت و ارباب رسالت » بخش ۱
کند روی یک روی در رویِ دوست
شود پاک چون خاک در کوی دوست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳
عمر به پایان رسید در هوس روی دوست
برگ صبوری کراست بی رخ نیکوی دوست
گر همه عالم شوند منکر ما، گو، شوید
دور نخواهیم شد ما ز سر کوی دوست
قبله اسلامیان کعبه بود در جهان
[...]
حسینی » کنز الرموز » بخش ۳۷ - در بیان سماع و کیفیت آن میفرماید
در مشام جانم آمد بوی دوست
چون ملک چرخی زدم در کوی دوست
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰
ماه عیدست این ندانم یا خم ابروی دوست
روز نوروزست تابان در جهان یا روی دوست
آفتاب از روی چون مهرش مثالی روشنست
لیک طغرائی ندارد چون خم ابروی دوست
صبحدم نرگس چو چشم از خواب مستی برگشاد
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۵ - رفتن سام نریمان با قلواد به راه شهر چین
که شام است یا چین گیسوی دوست
شب تیره یا زلف هندوی دوست
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۹ - کشتن سام نریمان، اژدها را
چه پروای شاهیش بی روی دوست
رخش سوی ایشان دلش سوی دوست
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱
آفتاب حسن را برج شرف شد روی دوست
سایه دولت خوهی بیرون مباش از کوی دوست
کی تواند روی او بی عشق دشمن روی دید
دوست روی عشق باید تا ببیند روی دوست
گرچه جان بخش است بوی دوست مر عشاق را
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲
ماه دو هفته را نبود نور روی دوست
باغ شکفته را نبود رنگ و بوی دوست
با حاجیان شهر نشینیم و کرده ایم
کعبه ز کوی دلبر و قبله ز روی دوست
هرکو ز خود نرست نیفتد بدام یار
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳
عاشقانرا می دهد دایم نشان از روی دوست
گل که هر سالی بمردم می رساند بوی دوست
دم بدم چون تار موسیقار در هر پرده یی
خوش بنال ای یار تا در چنگت افتد موی دوست
زآفتاب و ماه و انجم گر تو خواهی راه رفت
[...]