گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۷

 

فرامش ترا مهتران چون کنند

مگر مغز و دل پاک بیرون کنند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵۹

 

همه مردم از شهر بیرون کنند

همه ری بپی دشت و هامون کنند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۲

 

نباید که یک‌سر پر از خون کنند

ز تن جامهٔ شاه بیرون کنند

فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن

 

کی بر ما دلیری همی چون کنند

همی جنگ از اندازه بیرون کنند!

عیوقی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۴ - شگفتی جزیره قالون و جنگ گرشاسب با سگسار

 

بَرِ کوه در زخم هامون کنند

دل و چشم خور چشمه خون کنند

اسدی توسی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۰ - آمدن فرامرز و شبیخون زدن بر لشکر بهمن

 

خورش ها بفرمود کافزون کنند

دکان ها همه خوب گلگون کنند

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۶ - مقالت نوزدهم در استقبال آخرت

 

ترسم از آن شب که شبیخون کنند

خوار‌َ‌ت ازین بادیه بیرون کنند

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۹ - داستان بلبل با باز

 

خطبه چو بر نام فریدون کنند

گوش بر آواز دهل چون کنند‌؟

نظامی
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

گردلم را زین مصیبت خون کنند

ازدلم این درد چون بیرون کنند

عطار
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲۱ - فی مدح الملک المعظم علاء الدین المستضر القزوینی

 

زبده دوران ملک مستنصر آن کز کبریا

حضرت او را ملاذ آل الپ ارغون کنند

شش جهت را مشتق از شش حرف اسمش می نهد

زان سبب در رفعتش هفت آسمان مضمون کنند

نزد کلک نقش بندش نام مانی گر برند

[...]

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۱

 

دین پناها کی روا باشد که خلق از مستزاد

ملک و اسباب و زن و فرزند را مرهون کنند

سخت می‌ترسم ازین معنی که خاص و عام ملک

از تو برگردند و رو با حضرت بی چون کنند

از عوانان ممالک گردن یک تن بزن

[...]

سلمان ساوجی
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۱ - لشکر کشیدن برزو به سوی ایران قسمت چهارم

 

ز دل ترس یک باره بیرون کنند

ز کین دشت آورد پر خون کنند

محمد کوسج
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

نوبهار آمد که مرغان بال و پر گلگون کنند

وز نوای ناله هر دم گوش گل پرخون کنند

گر سزاوار بهشتم باری ای رضوان مرا

در بهشتی بر که آنجا درد دل افزون کنند

دیده گر داری بیا سوی گلستان وفا

[...]

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۱

 

این کج نظران به گلشنی رو نکنند

تا همچو گلش رخنه شش سو نکنند

آغوش مشام بر گلی نگشایند

کش چون گل آفتاب بی بو نکنند

فصیحی هروی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۴۹

 

یکه تازان جنون چون روی در هامون کنند

خاکها در کاسه بی ظرفی مجنون کنند

بلبلان سوگند بر سی پاره گل خورده اند

کز گلستان شبنم گستاخ را بیرون کنند!

حیرتی دارم که چون در روزگار زلف او

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۱

 

خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون کنند

هر روز تازه در جگر خلق خون کنند

مستان برای نرگس بیمار چشم یار

از بهر خیر، آش خماری برون کنند

میباش سرفگنده، که شاهان ملک شرم

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۷

 

بیچارگان، بآه شهان را زبون کنند

این تند بادها، چه علمها نگون کنند

واعظ قزوینی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۰

 

شیرین لبان چو بزم می لاله گون کنند

خون مرا به جرعه، برای شگون کنند

بیرون خرام در صف نازک نهالها

کز شرم جلوهٔ تو، علمها نگون کنند

بشتاب کآهوان حرم از هجوم رشک

[...]

حزین لاهیجی
 
 
۱
۲