ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۵۳
عیبم مکن ای خواجه اگر می نوشم
در عاشقی و باده پرستی کوشم
تا هشیارم نشسته با اغیارم
چون بیهوشم به یار هم آغوشم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
من آنگه باز یابم صبر و هوشم
که خوش گفتار تو آید به گوشم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
شوم با آن صنم بهتر بکوشم
ز بی شرمی یکی خفتان بپوشم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
چو باشد رنگ رویم ارغوانی
نداند دشمنم درد نهانی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
خروش و بانگ شه آمد به گوشم
جدا کرد از دلم یکباره هوشم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
گهی گفتی که این زشتی بپوشم
به بدنامی و رسوایی نکوشم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
جرا درد از طبیب خویش پوشم
بلا بیش آورد گر بیش کوشم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۹ - پاسخ دادن ویس رامین را
تو آگندی به دست خویش گوشم
سخنهای تو اکنون چون نیوشم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را
خوش آید هرچه تو گویی به گوشم
تو گویی بانگ مطرب مینیوشم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۸ - آگاه شدن موبد از گنج بردن رامین با ویس
گهی گفتی که گر با وی بکوشم
ندانم چون دهد یاری سروشم
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۳
کوشم که بپوشم انده و نخروشم
پیدا کند این دو دیده تا کی پوشم
چون گفته بخردان همی بنیوشم
با زخم زمانه هرچه یکسر کوشم؟
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » مقدّمهٔ رفاء » بخش ۱ - مقدّمهٔ رفاء
درویش نیم اگرچه کم میکوشم
دیوانه نیم اگرچه گم شد هوشم
گر بیبرگی به مرگ مالد گوشم
آزادی را به بندگی نفروشم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۲ - اندر خط و قلم و کاغذ و خاطر گوید
گرچه از عقل دیده پرهوشم
پیش چشم تو حلقه در گوشم
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر
می نفروشم گلیم و می نفروشم
گر بفروشم برهنه ماند دوشم
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵۴ - در شکر تشریف
خدایگان وزیران و پادشاه صدور
که با نفاذ تو هست از قضا فراموشم
یکی ز آتش جور سپهر بازم خر
که از تجاوز او همچو دیگ میجوشم
عجب مدار که امروز مر مرا دیدست
[...]
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۲۸
قصاب منی و در غمت میجوشم
تا کارد به استخوان رسد میکوشم
رسمیست تو را که چون کشی بفروشی
از بهر خدا اگر کشی مفروشم
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۱۹
قصاب منی و در غمت میجوشم
تا کارد به استخوان رسد میکوشم
رسم است ترا که چون کشی بفروشی
از بهر خدا اگر کشی مفروشم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او
تو دلخر باش تا من جان فروشم
تو ساقی باش تا من باده نوشم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او
حساب حلقه خواهد کرد گوشم
تو میخر بنده تا من میفروشم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
به یک گز مقنعه تا چند کوشم؟
سلیح مردمی تا چند پوشم؟