گنجور

فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳

 

ز پویندگان هر چه مویش نکوست

بکشت و به سرشان برآهیخت پوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث

 

چنان بر دل هر کسی بود دوست

نماز شب و روزه آیین اوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷

 

بدان بی‌بها ناسزاوار پوست

پدید آمد آوای دشمن ز دوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۵

 

یکی آرزو کان به یزدان نکوست

کجا نیکویی زیر فرمان اوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۷

 

عروس ار به مهر اندرون همچو اوست

سزد گر برآیند هر دو ز پوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۵

 

تو گویی به سنگستم آگنده پوست

و گر آهنست آنکه نیز اندروست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۳

 

به هنگام هر کار جستن نکوست

زدن رای با مرد هشیار و دوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۷

 

به دشمن همی ماند و هم به دوست

گهی مغز یابی ازو گاه پوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۴

 

چو بشنید بر تن بدرید پوست

ز دشمن نهان داشت این هم ز دوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۶

 

ترا کهتری کار بستن نکوست

نگه داشتن بر تن خویش پوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۳

 

بدانست کان نیز گفتار اوست

همی زو بدرید بر تنش پوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴

 

پر از بند سودابه کاو دخت اوست

نخواهد همی دوده را مغز و پوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۳

 

که روز نوآیین و جشنی نوست

شب سور آزاده کیخسروست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۴

 

سیاوش مرا بود هم سال و دوست

روانم پر از درد و اندوه اوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۹

 

کجا مهتر بانوان تو اوست

وزو نیست پیدا ترا مغز و پوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۰

 

نوندی کجا بادبانش نکوست

به خوبی سزاوار کیخسرو اوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۱

 

کنون این جهانجوی فرزند اوست

همویست گویی به چهر و به پوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

ز دانا شنیدم که این جای اوست

که گفتند بستاند از گور پوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

چو خنجر بدرید بر تنش پوست

بروبر نبخشود دشمن نه دوست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود

 

ز دشمن ستاند ببخشد به دوست

خداوند پیروزگر یار اوست

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۱۰۴