گنجور

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴۳ - سگالش خاقان در پاسخ اسکندر

 

از این جنبش آن بود مقصود من

که خوشبو کنی مجمر از عود من

نظامی
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

ای لب و زلفت زیان و سود من

روی و کویت مقصد و مقصود من

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶ - حدیثی منقول از شیخ نجم الدین کبری خوارزمی

 

نی همی گوید که ای مقصود من

درمیان جان توئی معبود من

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۲

 

ای شده از جفای تو جانب چرخ دود من

جور مکن که بشنود شاد شود حسود من

بیش مکن تو دود را شاد مکن حسود را

وه که چه شاد می شود از تلف وجود من

تلخ مکن امید من ای شکر سپید من

[...]

مولانا
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۳ - آغاز کتاب

 

هست ذکر دوستان معهود من

ذکر ایشانست ازین مقصود من

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳۵

 

سودای خوبان کم نشد، زین جان غم فرسود من

هستی همه کردم زیان، این بود زیشان سود من

با هر که بنمودم وفا، دیدم جفایی عاقبت

شکری نگفت از هیچ کس، این جان ناخشنود من

من خود ز دست هجر تو در تلخی جان کندنم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰

 

ای وصالت آرزوی جان غم فرسود من

خود چه باشد جز تو و دیدار تو مقصود من

مایه عمرم شد و سود من از عشقت فراق

این بد از بازارسودایت زیان و سود من

تو طبیب و من چنین بیمار و شربت خون دل

[...]

سلمان ساوجی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۶

 

جز دهانش نیست در هر دو جهان مقصود من

کی به کام من شود مقصود ناموجود من

چون شدی دامن کشان، باری زمینش گشتمی

تا به دامن پاک کردی، روی گردآلود من

هم به نوعی شاد گشتی، گر نفرسودی ز غم

[...]

ناصر بخارایی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۹

 

از عشق همچو آتشم و ناله دود من

باشد کزین میانه بسوزد حسود من

دشمن کجاست، قوت بازوی من کراست

کس را نماند طاقت امساک وجود من

دی کرده‌ام ز دیدن تو سجده‌های شکر

[...]

ناصر بخارایی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » مثنویات » شمارهٔ ۳

 

چو فضل اله است معبود من

نباشد بجز فضل مقصود من

نسیمی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹

 

ای وصالت آرزوی جان غم پرورد من

در فراقت شد بگردون آه دودآلود من

لذت دنیا و دین گو، هرکه می خواهد ببر

غیر دیدارت نباشد در جهان مقصود من

جان و دل در باختم تاشد وصالت حاصلم

[...]

اسیری لاهیجی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹۶

 

هرگز آهی سر نزد از جان غم فرسود من

چشم مجمر روشن است از آتش بی دود من

سوختم در دوزخ افسردگی، یارب که گفت

روی گرم از آتش سوزان نبیند عود من

گرم چون خورشید یک بار از در یاری درآ

[...]

صائب تبریزی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۳۸ - حکایت

 

شود زنده گر صد کس از جود من

یکی گر بمیرد، بود سود من

آذر بیگدلی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۲ - مخمس غزل شیخ سعدی در مصیبت

 

ای شمع رخت شاهد در بزم شهود من

موی تو و بوی تو مُشک من و عود من

از داغ تو داد من وز سوز تو دود من

دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من

غروی اصفهانی
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - هدیهٔ تاگور

 

چنگ محبت چه بود ، جود من

نیست جز این مسئله مقصود من

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۲ - احمد و محمود

 

آه دو نوباوهٔ مفقود من

وا اسفا احمد و محمود من

صغیر اصفهانی