ای وصالت آرزوی جان غم پرورد من
در فراقت شد بگردون آه دودآلود من
لذت دنیا و دین گو، هرکه می خواهد ببر
غیر دیدارت نباشد در جهان مقصود من
جان و دل در باختم تاشد وصالت حاصلم
در ره عشقت همین باشد زیان و سود من
یکدم ازما روی عالم سوز اگر سازی نهان
آتش افتد در درون چرخ ز آه و دود من
میکنم از خلق پنهان درد عشقت راولی
فاش می سازد بعالم اشک خون آلود من
چون تجلی میکند بردل جمال روی دوست
محو و نابود است در حسنش نمود و بودمن
از فنای ما چو وصل دوست حاصل میشود
ای اسیری تو فنا شو گر کنی بهبود من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای وصالت آرزوی جان غم فرسود من
خود چه باشد جز تو و دیدار تو مقصود من
مایه عمرم شد و سود من از عشقت فراق
این بد از بازارسودایت زیان و سود من
تو طبیب و من چنین بیمار و شربت خون دل
[...]
جز دهانش نیست در هر دو جهان مقصود من
کی به کام من شود مقصود ناموجود من
چون شدی دامن کشان، باری زمینش گشتمی
تا به دامن پاک کردی، روی گردآلود من
هم به نوعی شاد گشتی، گر نفرسودی ز غم
[...]
هرگز آهی سر نزد از جان غم فرسود من
چشم مجمر روشن است از آتش بی دود من
سوختم در دوزخ افسردگی، یارب که گفت
روی گرم از آتش سوزان نبیند عود من
گرم چون خورشید یک بار از در یاری درآ
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.