شمارهٔ ۱۲ - مخمس غزل شیخ سعدی در مصیبت
رفت اصغر شیرینم ز آغوشم و دامانم
برگ گل نسرینم یا شاخۀ ریحانم
آن غنچۀ خندان را من غنچه نمی خوانم
آن دوست که من دارم و آن یار که من دانم
شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم
کی مهر و وفا باشد این رخ بد اختر را
تا خلعت دامادی در بر کنم اکبر را
بینم بدل شادی آن طلعت دلبر را
بخت آن نکند با من کان شاخ صنوبر را
بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم
ای جعد سمنسایت دام دل شیدائی
در نرگس شهلایت شور سر سودائی
بی لعل شکر خایت کو تاب و توانائی؟
ای روی دل آرایت مجموعۀ زیبائی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم
ای شمع رخت شاهد در بزم شهود من
موی تو و بوی تو مُشک من و عود من
از داغ تو داد من وز سوز تو دود من
دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من
چون یاد تو می آرم خود هیچ نمی مانم
ای لعل لبت میگون وی سرو قدت موزون
عذرای جمالت را من وامق و من مفتون
رفتی تو و جانا رفت جان از تن من بیرون
ای خوبتر از لیلی بیم است که چون مجنون
عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم
ای کشت امیدم را خود حاصل بیحاصل
سهلست گذشت از جان لیکن ز جوان مشکل
تند آمدی و رفتی ای دولت مستعجل
دستی ز غمت بر دل پائی ز پیات در گل
با این همه صبرم هست از روی تو نتوانم
زود از نظرم رفتی ای کوکب اقبالم
یکباره نگون گشتی ای رایت اجلالم
آسوده شدی از غم من نیز بهدنبالم
در خفیه همی نالم وین طرفه که در عالم
عشاق نمی خسبند از نالۀ پنهانم
سوز غمت ای مهوش در سوخته میگیرد
فریاد مصیبتکش در سوخته میگیرد
خوناب مرارتچش در سوخته میگیرد
بینی که چه گرم آتش در سوخته میگیرد
تو گرمتر از آتش من سوختهتر زانم
ای دوست نمیگویم چون آگهی از حالم
از مرگ جوانانم و ز نالۀ اطفالم
گر دست جفا سازد نابودم و پامالم
با وصل نمیپیچم وز هجر نمینالم
حکم آن که تو فرمائی من بندۀ فرمانم
از بیش و کم دشمن هر چند که بسیارند
با کم نبود هرگز چون در ره گل خارند
با نقش وجود تو چون نقش بهدیوارند
یکپشت زمین دشمن گر روی به من آرند
از روی تو بیزارم گر روی بگردانم
زندان بلایت را صد باره چه ایوبم
من یوسف حسنت را همواره چه یعقوبم
من عاشق دیدارم من طالب مطلوبم
در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم
از ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم
زد مفتقر شیدا ز اول در این سودا
شد باز دلش آخر سود و بر این سودا
تا گشت سمندر وار در اخگر این سودا
گویند مکُن سعدی جان در سر این سودا
گر جان برود شاید من زندۀ با جانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در حروف برخی کلمات مثل عذرا و سمندر به اشتباه فاصله ایجاد شده بود، برخی موارد هم با اصول نگارشی جدید اصلاح شدند
هوش مصنوعی: اصغر عزیزم از آغوشم رفته و اکنون من فقط یادگاری از او را در دل دارم، مانند گل نرگس یا شاخهای از ریحان.
هوش مصنوعی: من آن گلِ خندان را غنچه نمیدانم؛ زیرا دوستی که من دارم و آن یاری که من میشناسم، برایم بسیار با اهمیتتر است.
هوش مصنوعی: شیرینی گفتار و رفتار او برای من بسیار جذاب و دلنشین است، هرچند که او از من دور است و حسرت دیدارش را دارم.
هوش مصنوعی: آیا میتوان به زیبایی و وفا از این چهره بدشگون امیدی داشت که بتوانم اکبر را در جامه دامادی ببینم؟
هوش مصنوعی: من خوشبختی و شادابی چهرهی محبوبم را میبینم، ولی بخت من آنقدر خوش نیست که مانند شاخ صنوبر که راست و بلند است، پا برجا بماند.
هوش مصنوعی: مینشینم و بر روی سر او گل میپاشم.
هوش مصنوعی: ای موهای زیبا و خوشبوی تو، دل عاشق را به دام میاندازی و در چشمهای سیاه و جذاب تو، دیوانگی و شور و شوق عشق را میتوان دید.
هوش مصنوعی: بدون وجود لبهای شیرین و زیبایت، کجا توان و تاب ماندن را دارم؟ ای چهرهای که دل را زیبا میکنی، تو همه زیباییها در یکجا هستی.
هوش مصنوعی: دلیلی ندارد که این غم به خاطر من باشد؛ چون خودم در وضعیتی آشفته قرار دارم.
هوش مصنوعی: ای شمع زیبای من، تو در میهمانی مشاهده من هستی. موی تو و عطر تو برای من مانند مشک و عود است.
هوش مصنوعی: از غم و درد تو، فریاد من بلند است و از آتش عشق تو، دودی به وجود من برخاسته است. دریاب که تنها یاد و نشانی از وجود من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: وقتی یاد تو را در ذهن میآورم، احساس میکنم که هیچ چیز از خودم ندارم.
هوش مصنوعی: ای زیبای لبانت به رنگ می و قد زیبایت همچون سرو، من در عشق زیباییات مانند وامق هستم و مجذوب تو شدهام.
هوش مصنوعی: تو رفتی و جان من از تنم خارج شد، ای زیباتر از لیلی. نگرانم که مثل مجنون دچار عشق شوم.
هوش مصنوعی: عشق تو مرا در میان کوهها و بیابانها به گرد میآورد و به سفر میبرد.
هوش مصنوعی: ای امیدم، تو که باعث شدم بیثمر و بیفایده به نظر بیایی، آسان است که از جانم بگذری، اما رنج و سختی به جوانی مربوط میشود.
هوش مصنوعی: تو به سرعت آمدی و به همان سرعت هم رفتی، ای خوشبختی که دیری نمیپاید. دلم از غم تو پر است و پایم در گل مانده؛ یعنی نمیتوانم از تو به سادگی عبور کنم.
هوش مصنوعی: با همه صبوری که دارم، نمیتوانم از محبت تو دور شوم.
هوش مصنوعی: به سرعت از نظرم ناپدید شدی، ای ستاره خوشبختیام. ناگهان به سرنوشتی نامناسب دچار شدی، ای نشانهٔ بزرگی و افتخار من.
هوش مصنوعی: آرامش یافتهای و از غم من راحت شدهای، اما من هنوز بهطور پنهانی از درد و ناراحتیام ناله میکنم و این نکته جالب است که در جهان چنین حالتی وجود دارد.
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر نالههای نهانیام آرامش ندارند.
هوش مصنوعی: عشق و غم تو، ای زیبای دلربا، آنچنان در دل سوختهام شعلهور است که فریاد نالههای غمانگیز من هم به آتش میافتد و میسوزد.
هوش مصنوعی: درد و رنجی که در دل دارم را میتوانی از چهرهام بخوانی؛ فقط کافی است به آتش سوختهام نگاه کنی و ببینی چه شدت و حرارتی دارد.
هوش مصنوعی: تو از آتش نیز داغتری و من بیشتر از تو سوختهام.
هوش مصنوعی: ای دوست، نمیخواهم بگویم که از وضعیت من باخبری، اما تنها میدانم که جوانان من در حال مرگ هستند و صدای نالهی کودکانم را میشنوم.
هوش مصنوعی: اگر با من بد رفتاری کنن و باعث نابودی و آسیب من بشن، باز هم به خاطر وصال (دیدار) تو نمیپیچم و از جدایی (فراق) شکایت نمیکنم.
هوش مصنوعی: هر فرمانی که تو صادر کنی، من پیرو آن هستم.
هوش مصنوعی: اگرچه دشمنان در تعداد زیاد هستند، اما اینها هیچ خطر و تهدیدی ندارند زیرا در راه گلها فقط خار هستند.
هوش مصنوعی: با وجود تو، مانند تصاویری که بر روی دیوار نقش بستهاند، دوست دارم اگر دشمنی از پشت به من نزدیک شود، به تو تکیه کنم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از تو روی برگردانم، بدان که از تو متنفر نیستم.
هوش مصنوعی: من با درد و رنج تو مانند ایوب زندگی میکنم و هر بار در سختیهای زندان عشق تو گرفتار میشوم. در عین حال، همیشه به زیبایی تو و دوری از آن مانند یعقوب فکر میکنم.
هوش مصنوعی: من شیفتهی دیدار تو هستم و در پی خواستهام. در دام عشق تو گرفتار شدم و در دست تو اسیر هستم.
هوش مصنوعی: من از شوق و ذوق تو گیج و سرگردانم و در توصیف تو عاجزم.
هوش مصنوعی: مردی فقیر و شیدا از همان ابتدا در این عشق گرفتار شده و در نهایت دلش به سود و نتیجهای از این عشق راضی شده است.
هوش مصنوعی: تا مثل سمندر در آتش عشق غوطهور شدهام، میگویند سعدی جان، در دل این عشق با تمام وجود بمان.
هوش مصنوعی: اگر جانم برود، شاید من زنده باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.