هرگز آهی سر نزد از جان غم فرسود من
چشم مجمر روشن است از آتش بی دود من
سوختم در دوزخ افسردگی، یارب که گفت
روی گرم از آتش سوزان نبیند عود من
گرم چون خورشید یک بار از در یاری درآ
سرمه ای شد چشم روزن ها ز آه و دود من
پنجه مرجان شود در بحر خجلت موج زن
دست چون بیرون کند مژگان خون آلود من
ضعف دل دارم مسیح از نبض من بردار دست
هست در سیب زنخدان بتان بهبود من
از سر سودای تیغ او گذشتن مشکل است
سر درین سودا نهادم تا چه باشد سود من
صائب از گلزار صلح کل خرامان می رسم
شیوه رنجش نمی داند دل خشنود من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به اندوه و رنجی که بر دلش سنگینی میکند، اشاره میکند. او از احساسات شدید خود و تأثیرات آن بر روح و جانش میگوید. از آتش سوزان درد و افسردگی سخن میگوید که به او اجازه نمیدهد از زیباییها و لذتهای زندگی بهرهمند شود. او درخواست یاری دارد تا از این حالت رهایی یابد و به آرامش برسد، اما در عین حال میداند که از تلخیهای زندگی نمیتواند به راحتی عبور کند. در انتها، به امید رسیدن به صلح و آرامش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هرگز از دل گداخته و پر از غمم، آهی نمیکشم. چشمانم مانند مشعلی روشن است که از آتش بیدود میسوزد.
هوش مصنوعی: من در آتش افسردگی سوختم، ای خدا! چه کسی گفته است که چوب خوشبو در گرمای سوزان آتش را نمیبیند؟
هوش مصنوعی: اگر یاری مانند خورشید به یک بار از در وارد شود، چشمان روزنها به خاطر آه و دود من، سیاه و تیره خواهد شد.
هوش مصنوعی: دستهای زیبا و نرم من مانند مرجانی در دل دریا در حال تلاطم، خجالت زده و شرمگین میشود. زمانی که من اشکهایم را با مژههای خونیام از چهرهام پاک میکنم.
هوش مصنوعی: من دلم ضعیف است و ای مسیح، دستت را از نبض من بردار. در سیب زنخدان معشوقان، درمان من نهفته است.
هوش مصنوعی: عبارت به بیان این نکته میپردازد که رهایی از محبت و جذبه شخصی که تیغ و تیزی (نماد خطر و عاطفه) دارد، کار آسانی نیست. گویا شخص عاشق به واسطه این محبت در یک حالت خاص و پیچیده قرار گرفته و در تلاش است تا بداند در این مسیر، چه چیزی میتواند برایش مفید باشد یا به سود او تمام شود.
هوش مصنوعی: من از باغ آرامش با خوشحالی قدم برمیدارم، دل نگران و آزردهای ندارم که بخواهد برایم رنجش و ناراحتی بیافریند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای وصالت آرزوی جان غم فرسود من
خود چه باشد جز تو و دیدار تو مقصود من
مایه عمرم شد و سود من از عشقت فراق
این بد از بازارسودایت زیان و سود من
تو طبیب و من چنین بیمار و شربت خون دل
[...]
جز دهانش نیست در هر دو جهان مقصود من
کی به کام من شود مقصود ناموجود من
چون شدی دامن کشان، باری زمینش گشتمی
تا به دامن پاک کردی، روی گردآلود من
هم به نوعی شاد گشتی، گر نفرسودی ز غم
[...]
ای وصالت آرزوی جان غم پرورد من
در فراقت شد بگردون آه دودآلود من
لذت دنیا و دین گو، هرکه می خواهد ببر
غیر دیدارت نباشد در جهان مقصود من
جان و دل در باختم تاشد وصالت حاصلم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.