فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۰
که برزوی و ایرانیان رفتهاند
همان دختر شاه را بردهاند
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۸ - آمدن گرشاسب به بتخانه ی سوبهار
بپرسید ازو کاین کنیزان که اند
چه چیز این بت و پیش او از چه اند
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳ - اندر شکار رفتن فرامرز با بانو گشسب
فرامرز گفتا که این ها که اند
به نزدیک ما آمده از چه اند
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۳ - سؤال کردن فرامرز از پیر برهمن در آخر کار و هویدا کردن دین
بدین سبز گنبد بگو تا که اند
چو گویی بگو تا ز بهر چه اند؟
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۶ - آمدن رسول پادشاه خاور زمین به پیش لهراسپ و شکایت کردن او از ابلیس دیو گوید
بد آن دیو بدخواب را برده اند
همانا که یک تن به خاور نه اند
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۹۸ - گفتن مرد پیر حکایت مرز خوبان
ببینیم تا شهریاران که اند
همان ماهرویان چه خوب و چه اند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۴۱ - فصل فیالزّهد والحکمة والموعظة والنصیحة
این همه داعیان اللّٰهاند
باز آنها که داعی جاهاند
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۸ - در بیان آنکه موحدان در هر چه نظر کنند احد را بینند
تن و هستی تو حجاب ره اند
مثل ابرها که سد مه اند
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷
خورشید را ز مشک زره پوش کرده اند
وانگه بهانه زلف و بنا گوش کرده اند
از پر دلی دو هندوی کافر نژادشان
با آفتاب دست در آغوش کرده اند
در تاب رفته اند و بر آشفته کز چه روی
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۳۱ - دیدن سام، قلواد و رفتن از عقب او
درین وادی اینها که ره رفتهاند
که جان داده دل را به در بردهاند
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۱۲ - داستان سهیل جانسوز با سام نریمان و چگونگی آن
بدو گفت سام این دلبران کهاند
کمین کرده زین سان ز بهر چهاند
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵۰
طرهٔ شب را مطرّا کرده اند
نور روی روز پیدا کرده اند
خوش در میخانه را بگشاده اند
ساغری پر می به رندان داده اند
در نظر نقش خیالی بسته اند
[...]
محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۳ - آمدن بیژن و آوردن برزوی رستم زال را قسمت دوم
چنین گفت کاین نامداران که اند
برین دشت با او ز بهر چه اند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
از آن ره به جائی نیاورده اند
که اول قدم پی غلط رفته اند
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸
چون خوی دلبران ز عتابم سرشتهاند
همچون تبسّم از شکرابم سرشتهاند
شیخم ولیک شوخی طفلانه میکنم
کز رنگ و بوی عهد شبابم سرشتهاند
تا نالة حزین مرا گوش کردهاند
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف
برآر سر که صبوحی کشان وقت سحر
بدند لیک به از خفتگان صبحگهاند
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۲ - در معنی نزلونا عن الربوبیه ثم قولوا فی فضلنا ماشئتم فرماید
در حق ما پس جز این تا در ره اند
گو بگویند آنچه زآن چیز آگه اند
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۲ - در معنی نزلونا عن الربوبیه ثم قولوا فی فضلنا ماشئتم فرماید
زآنکه بر خط، وصف نقطه کرده اند
گوهر حق را به باطل سُفتهاند
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۶- آیات ۲۳ تا ۲۴
شاهدان آن عقل و فهم کوته اند
مات و محجوبند و «مِن دون اللّه»اند