گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۰

 

که برزوی و ایرانیان رفته‌اند

همان دختر شاه را برده‌اند

فردوسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۸ - آمدن گرشاسب به بتخانه ی سوبهار

 

بپرسید ازو کاین کنیزان که اند

چه چیز این بت و پیش او از چه اند

اسدی توسی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳ - اندر شکار رفتن فرامرز با بانو گشسب

 

فرامرز گفتا که این ها که اند

به نزدیک ما آمده از چه اند

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۹۸ - گفتن مرد پیر حکایت مرز خوبان

 

ببینیم تا شهریاران که اند

همان ماهرویان چه خوب و چه اند

ایرانشان
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۰۲ - در بیان آنکه کارهای دنیا همه بازی است و در آن کارها هیچ فائده و حاصلی نیست. همچنانکه کودکان یکی پادشاه شود و یکی وزیر و یکی سرهنگ و یکی امیر و بعضی لشکر. بدان هیچ قلعه و ولایتی حاصل نشود. اینهمه عمر ضایع کردن باشد در بی فائدگی. چون پیر شوند و بزرگ از آن پشیمان گردند و گویند که چرا عوض بازی علم و ادب نیاموختیم. سب جهل خواری و بینوائی میکشیم. اکنون عمر دنیا را حالت طفلی دان، و شهوات و شاهدان و جاه و مال را آن بازی دان که در آن حاصلی نیست جز پشیمانی. و آخرت را حالت پیری دان که بر تو مکشوف میشود که آنچه شیرین مینمود تلخ بود، و آنچه جاه چاه، و آنچه خوب زشت، الی مالانهایه. چنانکه حق تعالی میفرماید انما الدنیا لعب و لهو و زینة. زینت از آن میفرماید که ذاتش از خود خوب نیست بتزیین خوب مینماید. و در سورۀ دیگر میفرماید که زین للناس حب الشهوات. مزین نمود شهوات خود را بخلق همچون مس زراندود و یا چون عجوزۀ آراسته بظاهر خوب و بباطن زشت، خویش دروغ و زشتیش راست چنانکه قلب

 

تا ز چنگش خدات برهاند

وز چنین خندقیت بجهاند

سلطان ولد
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

خورشید را ز مشک زره پوش کرده اند

وانگه بهانه زلف و بنا گوش کرده اند

از پر دلی دو هندوی کافر نژادشان

با آفتاب دست در آغوش کرده اند

در تاب رفته اند و بر آشفته کز چه روی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۳۱ - دیدن سام، قلواد و رفتن از عقب او

 

درین وادی اینها که ره رفته‌اند

که جان داده دل را به در برده‌اند

خواجوی کرمانی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵۰

 

طرهٔ شب را مطرّا کرده اند

نور روی روز پیدا کرده اند

خوش در میخانه را بگشاده اند

ساغری پر می به رندان داده اند

در نظر نقش خیالی بسته اند

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۳ - آمدن بیژن و آوردن برزوی رستم زال را قسمت دوم

 

چنین گفت کاین نامداران که اند

برین دشت با او ز بهر چه اند

محمد کوسج
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

از آن ره به جائی نیاورده اند

که اول قدم پی غلط رفته اند

شیخ بهایی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸

 

چون خوی دلبران ز عتابم سرشته‌اند

همچون تبسّم از شکرابم سرشته‌اند

شیخم ولیک شوخی طفلانه می‌کنم

کز رنگ و بوی عهد شبابم سرشته‌اند

تا نالة حزین مرا گوش کرده‌اند

[...]

فیاض لاهیجی
 

صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۶- آیات ۲۳ تا ۲۴

 

شاهدان آن عقل و فهم کوته اند

مات و محجوبند و «مِن دون اللّه»اند

صفی علیشاه
 
 
۱
۲