چنین گفت گوینده ی داستان
ز گفتار آن پاکدل راستان
که روزی به بگماز بنشست کوش
جهان شد پُر از غلغل و نای و نوش
نشستند با او بزرگان بسی
سخن رفت هرگونه از هر کسی
ز خوبان هر کشور و مرز و بوم
هم از ترک، وز چین، وز مرز روم
به جایی رسید از درازی سخن
کز آن انجمن گفت مردی کهن
که یکسر جهان را بگشتم همه
زمین زیر پی بر نوشتم همه
ندیدم به خوبی و دیدار اوی
به رنگ و به گفتار و بالا و موی
چنانچون به مرز خلایق زنان
چنان ماهرویان و سیمینبران
چو سروند اگر ماه تابد ز سرو
سرینها چو گور و میانها چو غرو
گل اندام همچون گل اندر بهار
سپیدی چو برف و سیاهی چو قار
همه ریدکان دلبر و خوش زبان
چو خورشید روی و چو مرجان لبان
ز دیدارشان دل نماند به جای
بپوشد همی زلفشان زیر پای
همه غالیه زلف و خورشید خدّ
همه یاسمنبر، همه سرو قدّ
از آن مرد گویا چو بشنید کوش
دلش خیره شد، پهن بگشاد گوش
بدو گفت کاین کشور دل گداز
مرا بازگو تا کدام است باز
که آباد بادا به خوبان زمین
بویژه که باشند خوبان چنین
چنین گفت گوینده کاین مرز و بوم
شمارد همی مرد دانا زروم
ز دریا گذشتن بباید نخست
پس آن ره به عجلسکس آید درست
وزآن جایگه باز یک ماهه راه
بباید بریدن به بیگاه و گاه
سر ماه بشکوبش آیدش پیش
زمینی خوش و مردمی خوب کیش
وزآن جا بباید شدن بیست روز
پس آن مرز پیش آیدت دلفروز
پُر از خوبرویان آراسته
پُر از بادپایان و پُرخواسته
چنین گفت، چون کوش از آن سان شنید
که ما را بدان مرز باید کشید
دمار از دلیران برآریمشان
به فرمان خویش اندر آریمشان
ببینیم تا شهریاران که اند
همان ماهرویان چه خوب و چه اند
ز گوینده هرکس به دل کین گرفت
بدو مرد و زن باز نفرین گرفت
که این مرد ما را به راهی فگند
کز آن راه یابیم بیم و گزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستانگو به شنوندگان دربارهی پاکدلی و سخنانی از بزرگان میگوید. آنها در مجلسی نشستهاند و سخنان مختلفی از افراد مختلف کشورها بیان میشود. یکی از حضار کهنسال ادعا میکند که تمام جهان را گشته و زیباییها را دیده، اما هرگز مانند ماهرویان و زنان زیبا در سرزمینهایی که وصفشان میشود، ندیده است. او از ویژگیهای ظاهری و جذابیت آنها حرف میزند و دلها را تسخیر میکند.
چند نفر در پی این زیباییها به راه میافتند، اما راهی که باید بروند پر از خطر است و باید از دریا عبور کنند. او به زیبایی و نیکخویی مردمان آن سرزمین اشاره میکند و تأکید میکند که باید با دلیران به آنجا حرکت کنند. برخی به دل از داستانگو کینه به دل میگیرند و او را به خاطر راههای خطرناک مورد سرزنش قرار میدهند. این داستان دربارهی جستجو برای یافتن زیباییهای ظاهری و درونی در دنیای بزرگ است.
هوش مصنوعی: سخنگوی داستان دربارهی سخنان دلپاک آن راستگو صحبت میکند.
هوش مصنوعی: روزی در کنار بگماز، جشن و سرور برپا شد و همه جا پر از سر و صدا، ساز و نوای خوش و شراب شد.
هوش مصنوعی: بزرگان زیادی در کنار او نشسته بودند و در مورد موضوعات مختلف از هر کس سخن گفتند.
هوش مصنوعی: از همه جا و هر قوم و ملتی، حتی از ترکها، چینیها و رومیها، زیباییهایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: به جایی رسید که صحبت آنقدر طولانی شد که از میان آن جمع، مردی سالخورده چیزی گفت.
هوش مصنوعی: تمامی جهان را گشتم و هر گوشه ای از زمین را زیر پا گذاشتم و همه چیز را بررسی کردم.
هوش مصنوعی: من هرگز زیبایی و ملاقات او را در رنگ، کلام، قد و مو ندیدهام.
هوش مصنوعی: زمانی که به مرز و سرزمین مردم بنگریم، خواهیم دید که زنان همچون ماهرویان و زیبایانی با پوست مانند نقره هستند.
هوش مصنوعی: اگر ماه درخشان و زیبا بر آید، همچون سرهایی که بر دوش سروها قرار دارند، جذابیت و زیباییهایی خواهد داشت که چون گورهایی تحت تأثیر قرار میگیرند. در میان این زیباییها نیز گناه و زشتی وجود دارد، مانند غروهایی که در دل شب ایجاد میشوند.
هوش مصنوعی: زنی با اندامی زیبا و دلربا مانند گل در بهار، که سفیدیاش به مانند برف و تاریکیاش به مانند دوده است.
هوش مصنوعی: همه کسانی که دل را به دست میآورند و خوشزبان هستند، مانند خورشید زیبا و لبهایشان مانند مرجان است.
هوش مصنوعی: از دیدن آنها دل آدم دیگر نمیماند و موهایشان را بهعنوان فرش زیر پا میگذارند.
هوش مصنوعی: همه چیز در زیبایی به مانند زلفهای پیچ و تاب خورشید است؛ تمام گلها مثل یاسمن و همه درختان به شکل قد بلند سرو هستند.
هوش مصنوعی: مردی از سخنان او متوجه شد که چقدر قدرت کلام در جذب توجه و تأثیرگذاری بر دلها وجود دارد، به طوری که دلش به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و گوشهایش به دقت به صدایش توجه کرد.
هوش مصنوعی: به او گفت: این سرزمین که دل مرا به درد میآورد، نامش را برایم بگو تا بدانم کجاست.
هوش مصنوعی: امیدوارم زمین پر از خیر و خوشی باشد، به ویژه اینکه انسانهای نیکو در آن زندگی کنند.
هوش مصنوعی: گوینده گفت که این سرزمین را مرد دانا به حساب میآورد.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مقصود و موفقیت، ابتدا باید از موانع و سختیها عبور کرد. تنها پس از این تلاش و پشتکار است که میتوان به هدفهای بزرگ و دستاوردهای عالی نائل شد.
هوش مصنوعی: از آن محل باید دوباره در شب و گاهی روز راهی را طی کرد.
هوش مصنوعی: در آغاز ماه، او را به زمین خوبی میآورند که مردمی نیکو و با جان و دل در آن جا هستند.
هوش مصنوعی: از آنجا باید بیست روز بگذرد، سپس آن مرز، خوش حالتی و دلکشی به تو خواهد نشان داد.
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و جذابیت افرادی اشاره دارد که در یک مکان جمع شدهاند. این افراد نه تنها ظاهری آراسته و دلنشین دارند، بلکه شجاع و با اراده نیز به نظر میرسند و هر کدام اهداف و آرزوهایی دارند که به دنبالش هستند.
هوش مصنوعی: او چنین بیان کرد که وقتی ما این را شنیدیم، باید خود را به آن مرز نزدیک کنیم.
هوش مصنوعی: ما با اراده و قدرت خود، دلیران را به زانو درآورده و تحت کنترل خواهیم آورد.
هوش مصنوعی: بیا ببینیم شهریاران چه کسانی هستند و آنها که همچون ماهروها به زیبایی معروفاند، چگونه به نظر میرسند و چه ویژگیهایی دارند.
هوش مصنوعی: اگر کسی از سخنان گوینده دلش پر از کینه شود، هم مرد و هم زن از او نفرین میکنند.
هوش مصنوعی: این مرد ما را به مسیری هدایت کرد که در آنجا دچار خطر و آسیب خواهیم شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.