رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴
آن صحن چمن، که از دم دی
گفتی: دم گرگ یا پلنگ است
اکنون ز بهار مانوی طبع
پرنقش و نگار همچو ژنگ است
بر کشتی عمر تکیه کم کن
[...]
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۷ - منهاج العارفین و معراج العاشقین
راه دور است و مرکبت لنگ است
بار بسیار و عرصه پرسنگ است
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۴۲ - فصل در صفت عشق و محبت
دل که از بوی عشق بیرنگ است
نه دلست آن که پارهٔ سنگ است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۸ - آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین
مباش ایمن، که با خوی پلنگ است
کجا یکدل شود؟ آخر دو رنگ است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۳ - رسیدن نامهٔ شیرین به خسرو
به خود گفتا جواب است این، نه جنگ است
کلوخانداز را پاداش سنگ است
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴ - سبب نظم کتاب
لیکن چه کنم هوا دو رنگ است
اندیشه فراخ و سینه تنگ است
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
رستنی را به سبزی آهنگ است
همه سرسبزییی بدین رنگاست
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵
مشکین خط دوست را ز سنبل ننگ است
پیش سخنش نو ای بلبل چنگ است
فام لب می از آن لب می فام است؟
رنگ رخ لاله زان رخ گل رنگ است
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۱۶
پناه و قدوه شاهان عصر نصرت دین
تویی که خاک درت کیمیای فرهنگ است
به گرد موکب قدرت نمی رسد گردون
که در میانه مسافت هزار فرسنگ است
به ساعتی شکند رُمح تو طلسم عدو
[...]
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل یازدهم
زان روی که راه عشق راهی ننگ است
نه با خودمان صلح و نه با کس جنگ است
شد در سر نام و ننگ عمر همه خلق
ای بیخبران چه جای نام و ننگ است
نجمالدین رازی » مجموعهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶
ز آن روی که راه عشق راهی تنگ است
نه با خودمان صلح و نه با کس جنگ است
شد در سر نام و ننگ عمر همه خلق
ای بیخبران چه جای نام و ننگ است
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰
رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است
به زیر هر خم زلفش هزار نیرنگ است
کرشمهای بکند، صدهزار دل ببرد
ازین سبب دل عشاق در جهان تنگ است
اگر برفت دل از دست، گو: برو، که مرا
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
برادران طریقت نصیحتم مکنید
که توبه در ره عشق، آبگینه بر سنگ است
دگر به خُفیه نمیبایدم شراب و سماع
[...]
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶ - استشهاد آوردن حکایت سلطان محمود که امیرانش از حسد میگفتند که چرا پیش سلطان، ایاز از ما مقربتر باشد و دریافتن سلطان ضمیر ایشان و بشکستنِ گوهر شبافروزشان امتحان کردن و ناشکستن ایشان گوهر را و تحسین کردن پادشاه و عاقبت به دست ایاز رسیدن و شکستن ایاز آن گوهر شبافروز را
خود در امر شه است و آن سنگ است
بهر روپوش بروی آن رنگ است
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶
زبان بربسته ای با ما که جنگ است
نمی دانم دگر بار این چه ننگ است
دل صاحب دلان خون کردی آخر
چه دل داری کدامین دل چه سنگ است
سگ آهوی وصلت می توان بود
[...]
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۲۲ - داستان میراث قطب الدین حیدر
نه مراد از شعار او رنگ است
نه سلاح خصومت و جنگ است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸
کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است
بلای عشق کشد هر که آدمی رنگ است
چه نقش بندی از اندیشه ای که بی عشق است
چه روی بینی از آیینه ای که در زنگ است
هزار پاره کنم جان مگر که در گنجد
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۹
شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ است
هوای باده ساقی و نفحه چنگ است
بیا و بند قبا باز کن دمی بنشین
که عقل در بر من چون قبای تو تنگ است
اگر ز غمزه بدآموز می کند، مشنو
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۱ - مناجات شیرین در شب فراق
وگر نه کی شبی را این درنگ است
که گردون بسته و سیاره لنگ است