کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است
بلای عشق کشد هر که آدمی رنگ است
چه نقش بندی از اندیشه ای که بی عشق است
چه روی بینی از آیینه ای که در زنگ است
هزار پاره کنم جان مگر که در گنجد
که چشم خوبان همچون دهان شان تنگ است
رها کنید که تن در دهم به بدنامی
که نام نیک در آیین عاشقی ننگ است
سماع در دل من کار کرد و سینه بسوخت
هنوز مطرب ما را ترانه در چنگ است
تو، ای صنم، که مرا در دلی چه سود ازان
که در میان من و دل هزار فرسنگ است
به جنگ تیغ مکش، سر به آشتی برگیر
که حاصل است به صلحت هر آنچه در جنگ است
به خشم می روی و در تو کی رسد خسرو
که ره دراز و قدم سست و بارگی لنگ است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بررسی عشق و تأثیر آن بر زندگی انسان میپردازد. او بیان میکند که کسی که عشق را تجربه نکرده، همانند سنگ است و احساسات انسانی را نمیشناسد. عشق به زندگی رنگ و معنا میبخشد و بدون آن، افکار و احساسات بیارزش میشوند. او ابراز میکند که حتی اگر جانش را هزار تکه کند، همچنان کمبود عشق را حس میکند. شاعر میگوید که در دنیای عشق، ننگی در نام نیک وجود دارد و برعکس، بدنامی مورد قبول است. او همچنین به سمبل عشق و نوازندگی اشاره میکند و میگوید که عشق باید به آشتی و صلح منتهی شود، نه به جنگ. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که خشم و جنگ نمیتواند به خوشبختی و کامیابی برسد و مسیر عشق از جنگ و کینه به صلح و دوستی میانجامد.
هوش مصنوعی: کسی که عشق را تجربه نکند، انسان واقعی نیست و فقط مانند سنگ بیاحساس است. تنها کسانی که به محبت و عشق دچار میشوند و از سختیهای آن میگذرد، میتوانند به معنای واقعی انسانیت دست یابند.
هوش مصنوعی: هیچ زیبایی و جذابیتی در فکر و اندیشهای که از عشق تهی است وجود ندارد، همچنان که تماشای تصویری از یک آینه کثیف و زنگزده نمیتواند شما را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: میخواهم تمام وجودم را فدای تو کنم، ولی نمیتوانم همهاش را در دَمی به چشمهای زیبایت بریزم، زیرا آنها آنقدر تنگ هستند که نمیتوانند همهاش را در خود جای دهند.
هوش مصنوعی: رها کنید و بگذارید که من با افتخاری کمتر به زندگی ادامه دهم، چرا که داشتن نام نیک در مسیر عشق، خود ننگی بزرگ است.
هوش مصنوعی: صدای موسیقی در دل من تأثیر گذاشت و درونم را به شدت آتش زد، اما هنوز نوازنده ما ترانهای در دست دارد که به ما منتقل میکند.
هوش مصنوعی: ای معشوق، که من را در دل و جانت چه ارزشی دارد وقتی که میان من و دل هزاران فاصله وجود دارد؟
هوش مصنوعی: به جای اینکه با شمشیر و جنگ به مقابله بروی، بهتر است که دست از دشمنی برداری و به صلح تمایل نشان دهی، زیرا با آشتی میتوانی به دستاوردهایی برسی که در جنگ نمیتوانی.
هوش مصنوعی: عصبانی میشوی، اما آیا میدانی که به مانند پادشاهی بزرگ در مسیر دشواری هستی؟ قدمهای تو ضعیف و بار و بارت سنگین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پناه و قدوه شاهان عصر نصرت دین
تویی که خاک درت کیمیای فرهنگ است
به گرد موکب قدرت نمی رسد گردون
که در میانه مسافت هزار فرسنگ است
به ساعتی شکند رُمح تو طلسم عدو
[...]
رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است
به زیر هر خم زلفش هزار نیرنگ است
کرشمهای بکند، صدهزار دل ببرد
ازین سبب دل عشاق در جهان تنگ است
اگر برفت دل از دست، گو: برو، که مرا
[...]
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
برادران طریقت نصیحتم مکنید
که توبه در ره عشق، آبگینه بر سنگ است
دگر به خُفیه نمیبایدم شراب و سماع
[...]
شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ است
هوای باده ساقی و نفحه چنگ است
بیا و بند قبا باز کن دمی بنشین
که عقل در بر من چون قبای تو تنگ است
اگر ز غمزه بدآموز می کند، مشنو
[...]
مقیم کوی تو را فسحت حرم تنگ است
ز کعبه تا سر کویت هزار فرسنگ است
دلم ضعیف و ز هر سو ملامتی چه کنم
که شیشه نازک و هر جا که می روم سنگ است
مکن به حلقه ما ذکر رشته تسبیح
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.