گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

در حبس مرنج با چنین آهن‌ها

صالح بی‌تو چگونه باشم تنها

گه خون گریم به مرگ تو دامن‌ها

گه پاره کنم ز درد پیراهن‌ها

مسعود سعد سلمان
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد

 

نشسته پیش او شاپور تنها

فرو کرده ز هر نوعی سخن‌ها

نظامی
 

عطار » مختارنامه » مقدمه

 

ز جائی می برآید این سخنها

که جای جان و جانان است تنها

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی

 

گرفتی یاد کودک آن سخن‌ها

نوشتی چون شدی در خانه تنها

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

مگر میگشت روزی در چمنها

خوشی می‌خواند این اشعار تنها:

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۲) گفتار مرد خدای پرست

 

مرا درمغزِ دل دردیست تنها

کزو می‌زاید این چندین سخنها

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دهم » بخش ۱ - المقاله العاشر

 

کسی را نیست فهم این سخنها

تو با خود روی در روی آر تنها

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۱ - در مدح خواجه سعدالدّین ابوالفضل

 

شده سی سال تادل بر سخنها

بخلوت روی آوردست تنها

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۹ - گفتار در رخصت دادن دایه گلرخ را در عشق هرمز و حیله ساختن

 

تو خود چون تاب آری مانده تنها

بتنهایی چمنده در چمنها

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

که چون خسرو بخوانْد این نامه تنها

دلش خون شد ز درد این سخن‌ها

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

شه و گل مانده با هم هر دو تنها

بمستی گام زن گرد چمنها

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۲ - در صفت بربط

 

شکن بین در سر زلف سخنها

زهی شیرین سخنها و شکنها

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۶ - رسیدن خسرو و گل با هم و رفتن به روم

 

تو منگر آن و مشنو آن سخنها

که زود این نو شود چون آن کهن ها

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

بوقت صبحگاهی بود تنها

بدل میگفت با خسرو سخنها

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۸ - در حق بینی و آداب بجای آوردن فرماید

 

منم اینجای داده داد جانها

شده امروز اندر عشق تنها

عطار
 
 
۱
۲
۳