مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در مدح عمید حسن
امروز هیچ خلق چو من نیست
جز رنج ازین نحیف بدن نیست
لرزان تر و نحیف تر از من
در باغ شاخ و برگ سمن نیست
انگشتریست پشت من گویی
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱
در بأس چو طاهر علی آهن نیست
بی منت طاهر علی گردن نیست
جز منت طاهر علی بر من نیست
والله که چو طاهر علی یک تن نیست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » ترکیبات و ترجیعات » شمارهٔ ۲ - هم در مدح او
چرخ بی حشمت تو روشن نیست
ملک بیرای تو مزین نیست
نیست آهن به بأس و همت تو
ورچه چیزی به بأس آهن نیست
بی نمودار طبع صافی تو
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱ - یمدح السلطان الاعظم مالک رقاب الامم سلطان سلاطین العالم یمین الدّولة و امین الملّة کهف الإسلام و المسلمین ابا الحارث بهرامشاهبن مسعود نوّر اللّٰه مضجعه
تا بجویست اگرچه خاین نیست
زآب جوی آبِ جوی ایمن نیست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو
سخن کهز قول آن پیر کهن نیست
برِ پیران وبال است، آن سخن نیست
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۰ - رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند
سگ را وطن و تو را وطن نیست
تو آدمیای در این سخن نیست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۹ - بر تخت نشستن بهرام به جای پدر
گر ترا این حدیث روشن نیست
عهده بر راویست بر من نیست
عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را
دل لایعقلم در دست من نیست
که این بی خویشتن با خویشتن نیست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
همه ذات من است و غیر من نیست
یقین جمله منم هم جان و تن نیست
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲
دوستی کن که هریک دوست بود
هیچکس در جهانش دشمن نیست
تا به هم نیست جمع آتش و موم
شب تاریک جمع، روشن نیست
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰
در جهان هفت خصال است پسند حکما
که از آن هفت فراترعددی با من نیست
چو بمطعوم در آئی بسوی گوشت گرای
که بدن را به ازاو هیچ غذا ممکن نیست
وانکه را، هست نپوشد سلب فاخر پاک
[...]
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۸۱ - الحقیقة
کار ارچه به من نیست ولی بی من نیست
فاعل جان است و فعل جان بی تن نیست
در ظلمت تن چراغ باید جان را
عقل ارچه چراغ است و به خود روشن نیست
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۲
در روی زمین هیچ کست دشمن نیست
کش منّت شمشیر تو بر گردن نیست
چون ساغر می جان بدهد از سر دست
خصم تو که چون کوزه سرش از تن نیست
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۳
امشب که فراق را گذر بر من نیست
جز دست و یم قلادۀ گردن نیست
ای صبح ز بهر دل من دم در کش
انگار که امشبیت جان در تن نیست
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۳
در بزم شهان چو آب من روشن نیست
جز بر سر خاک تیره ام مسکن نیست
آن شد که نبد رخصت بیرون شدنم
اکنونم اجازه درون رفتن نیست
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵
گر یار طبیب درد من نیست
دردا که امید زیستن نیست
بیمار را به تندرستی
جز ناله درون پیرهن نیست
هر سر که برید از در یار
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴
گلی چون سرو ما در هر چمن نیست
و گر باشد چنین نازک بدن نیست
به باریکی لبهاش ار سخن هست
در آن سوی میان باری سخن نیست
از آن حلوای لبها صوفیان را
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱
دل مجروح را پروای تن نیست
شهید عشق محتاج کفن نیست
به غیر عشق کاری نیست، ور هست
به غیر عشقبازی کار من نیست
چو رویت ماه گردون نباشد
[...]