گنجور

 
ناصر بخارایی

دل مجروح را پروای تن نیست

شهید عشق محتاج کفن نیست

به غیر عشق کاری نیست، ور هست

به غیر عشق‌بازی کار من نیست

چو رویت ماه گردون نباشد

به بالای تو سروی در چمن نیست

مرا دل می‌کشد جائی که آنجا

صبا را زهرهٔ آمد شدن نیست

ز انجم انجمن کرده است گردون

ولی شمعی چو او در انجمن نیست

من از حب وطن رفتم به خمّار

که جز میخانه رندان را وطن نیست

به رویت تا نظر کرده است ناصر

دگر او را سر گل یا سمن نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نظامی

سخن که‌ز قول آن پیر کهن نیست

برِ پیران وبال است، آن سخن نیست

عطار

اساس هر دوعالم جز سخن نیست

که از کن هست گشت از لاتکن نیست

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
کمال خجندی

گلی چون سرو ما در هر چمن نیست

و گر باشد چنین نازک بدن نیست

به باریکی لبهاش ار سخن هست

در آن سوی میان باری سخن نیست

از آن حلوای لبها صوفیان را

[...]

وحشی بافقی

خوش آن صحبت که آنجا بار تن نیست

نگهبان را مجال دم زدن نیست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وحشی بافقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه