گنجور

 
کمال خجندی

گلی چون سرو ما در هر چمن نیست

و گر باشد چنین نازک بدن نیست

به باریکی لبهاش ار سخن هست

در آن سوی میان باری سخن نیست

از آن حلوای لبها صوفیان را

بجز انگشت حسرت در دهن نیست

مرا بیمار پرسی آمد و گفت

بحمد الله که خونه زیستن نیست

نیاساید شهید عشق در خاک

گرش گردی ز کویت به کفن نیست

نشد دل جز میان بار و من گم

به او باشد بنین باری به من نیست

کمال آن مشک مو را نیک دریاب

کزین آهر به صحرای ختن نیست

 
 
 
نظامی

سخن که‌ز قول آن پیر کهن نیست

برِ پیران وبال است، آن سخن نیست

عطار

اساس هر دوعالم جز سخن نیست

که از کن هست گشت از لاتکن نیست

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
ناصر بخارایی

دل مجروح را پروای تن نیست

شهید عشق محتاج کفن نیست

به غیر عشق کاری نیست، ور هست

به غیر عشق‌بازی کار من نیست

چو رویت ماه گردون نباشد

[...]

وحشی بافقی

خوش آن صحبت که آنجا بار تن نیست

نگهبان را مجال دم زدن نیست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وحشی بافقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه