گنجور

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۶

 

شود روز چون چشمه روشن شود

جهان چون نگین بدخشان شود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۳

 

چو بر دادگر شاه دشمن شود

سرش زود باید که بی‌تن شود

فردوسی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

هیچ کس را هوش عشق تو درسر نشود

کش غم هجر تو با مرگ برابر نشود

نتوان کشت مرا گر طمع وصل کنم

هیچ عاشق بچنین جرمی کافی نشود

جان زمن خواهی ودانی که محابانکنم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۸ - مقالت دهم در نمودار آخرالزمان

 

هم فلک از شغل تو ساکن شود

هم زمی از مکر تو ایمن شود

نظامی
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۶ - ***

 

هرکه با قرآن رود قرآن شود

همنشین رحمت رحمن شود

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۴ - در بیان خبر دادن از جلوۀ ظهور مولوی رومی قدس سره

 

هرکه با انسان نشست انسان شود

او بقرآن آیت رحمن شود

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

هرکه آنجا یک نفس ساکن شود

از عذاب جاودان ایمن شود

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع

 

هر که را باشد طمع الکن شود

با طمع کی چشم و دل روشن شود

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۶ - جواب گفتن ساحر مرده با فرزندان خود

 

چونک چوپان خفت گرگ آمن شود

چونک خفت آن جهد او ساکن شود

مولانا
 

ناصر بخارایی » مثنوی هدایت‌نامه » ۷- المقاله

 

که جان کامل از صحبت تن شود

به خاکستر آئینه روشن شود

ناصر بخارایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۰

 

آگه از شمع رخش هم عاشقی چون من شود

هر کجا در گیرد آتش سوزاو روشن شود

یارمیباید که باشد، خانه گو ویرانه باش

زانکه گر گلخن بود از روی او گلشن شود

عشقبازان را بدل باری که خوانندش بلا

[...]

اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

هر دل که گرم از آتش پنهان من شود

گر کافر فرنگ بود بت شکن شود

از دل که بگسلم گره ی غم ز تیر آه

تبخاله یی زند سر و مهر دهن شود

مجنون کجا و همدمی بلبلان باغ

[...]

بابافغانی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵

 

ناوک غم جان شکافد سینه گر جوشن شود

عشق مغناطیس گردد دل اگر آهن شود

سینه پرحسرتی دارم که از اندوه او

تا به نزدیک لب آرم خنده را، شیون شود

بیش شد سرگشتگی چندان که پایم پیش شد

[...]

نظیری نیشابوری
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹

 

دست خشک بخت من هر جا که تخم افکن شود

وقت حاصل چون شود خاکسترش خرمن شود

در چراغم منت روغن ندارد روزگار

خانه را آتش زنم تا کلبه ام روشن شود

باجرس گوئی درین ماتم سرا هم طالعم

[...]

کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵

 

خط چون سپاه حسنِ تو را صف شکن شود

ریشِ تو مرهمِ دلِ پرداغِ من شود

ابرو به گوشه ای رود از ملک دلبری

چشمی که بود میکده، بیت الحزن شود

عادت به صبر ، عاشق رنجیده را مده

[...]

کلیم
 
 
۱
۲