گنجور

 
کلیم

دست خشک بخت من هر جا که تخم افکن شود

وقت حاصل چون شود خاکسترش خرمن شود

در چراغم منت روغن ندارد روزگار

خانه را آتش زنم تا کلبه ام روشن شود

باجرس گوئی درین ماتم سرا هم طالعم

خنده هر گه بر لب ما جا کند شیون شود

نزد ما سود سفر سرمایه از کف دادنست

راه ما ناامن خواهد شد چو بیرهزن شود

دیده تا باز است راه نور بر دل بسته است

خانه ها در شهر ما تاریک از روزن شود

چون نسوزم کز فسونسازی بخت چربدست

خاک اگر بر سر کنم بر آتشم روغن شود

قدرتم را جمله صرف خصمی خود می کنم

دست بر سر می زنم آندم که دست از من شود

چون شکاف شانه منزل می کنم در نیمه راه

کو چنان قوت که خاک از جیب تا دامن شود

در شکم نافش بنام من برد دست قضا

چون بطفلی فتنه ایام آبستن شود

ساز و برگت حاجت افزاید ببین فانوس را

چون بیابد شمع را محتاج پیراهن شود

ناگوارست ارچه زاهد باده کش گردد کلیم

برنمی آید زخشکی گرچه تر دامن شود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
اهلی شیرازی

آگه از شمع رخش هم عاشقی چون من شود

هر کجا در گیرد آتش سوزاو روشن شود

یارمیباید که باشد، خانه گو ویرانه باش

زانکه گر گلخن بود از روی او گلشن شود

عشقبازان را بدل باری که خوانندش بلا

[...]

نظیری نیشابوری

ناوک غم جان شکافد سینه گر جوشن شود

عشق مغناطیس گردد دل اگر آهن شود

سینه پرحسرتی دارم که از اندوه او

تا به نزدیک لب آرم خنده را، شیون شود

بیش شد سرگشتگی چندان که پایم پیش شد

[...]

صائب تبریزی

حرف زن تا بر لب عیسی نفس سوزن شود

روی بنما تا سواد طوطیان روشن شود

دل چه خونها می خورد دور از شراب لاله رنگ

مرگ عیدست آن چراغی را که بی روغن شود

ای صبا، جان تازه می گردد ز تغییر لباس

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن شود

در چراغ لاله آب چشم من روغن شود

سرو جان یابد به باغ، ار سایه اندازی بر او

ور قدم بر دیده نرگس نهی روشن شود

سر ز بزمش تافتم چندان که خود را سوختم

[...]

طغرای مشهدی

خضر اگر در دشت قسمت، همنشین با من شود

جوی آب زندگی، سرچشمه مردن شود

گر به گلشن می روی، با خویش همراهم مبر

ورنه از بخت سیاهم، یاسمین سوسن شود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه