دست خشک بخت من هر جا که تخم افکن شود
وقت حاصل چون شود خاکسترش خرمن شود
در چراغم منت روغن ندارد روزگار
خانه را آتش زنم تا کلبه ام روشن شود
باجرس گوئی درین ماتم سرا هم طالعم
خنده هر گه بر لب ما جا کند شیون شود
نزد ما سود سفر سرمایه از کف دادنست
راه ما ناامن خواهد شد چو بیرهزن شود
دیده تا باز است راه نور بر دل بسته است
خانه ها در شهر ما تاریک از روزن شود
چون نسوزم کز فسونسازی بخت چربدست
خاک اگر بر سر کنم بر آتشم روغن شود
قدرتم را جمله صرف خصمی خود می کنم
دست بر سر می زنم آندم که دست از من شود
چون شکاف شانه منزل می کنم در نیمه راه
کو چنان قوت که خاک از جیب تا دامن شود
در شکم نافش بنام من برد دست قضا
چون بطفلی فتنه ایام آبستن شود
ساز و برگت حاجت افزاید ببین فانوس را
چون بیابد شمع را محتاج پیراهن شود
ناگوارست ارچه زاهد باده کش گردد کلیم
برنمی آید زخشکی گرچه تر دامن شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان ناامیدی و مصائب زندگی شاعر میپردازد. او به بخت بد خود اشاره کرده و میگوید هر جا که برود، زمان خوشیاش به زودی به خرابی و حسرات بدل میشود. در زندگی، حتی کوششهای او برای روشن کردن زندگیاش (مثل روشن کردن چراغ) به آتش و ویرانی منجر میشود. شاعر نگران آیندهاش است و احساس میکند که با وجود تلاش، هیچ چیز نمیتواند به او آرامش دهد. بخت بد او نه تنها خودش، بلکه اطرافیانش را نیز تحت تاثیر قرار داده و او به نوعی به تقدیر شوم و دست قضا تسلیم شده است. در نهایت، او احساس میکند که در بستر ناامیدی زندگیاش، قدرت و توانایی تغییر وضعیت را از دست داده است.
هوش مصنوعی: بخت من همیشه در کارهایش بیبرکت بوده است؛ هر جا که بذر میکارم، زمان برداشت ثمرهاش به خاکستر تبدیل میشود و حاصل هیچ نمیشود.
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و دشوار زندگی، اگرچه ممکن است بسیاری از منابع و امکانات را نداشته باشم، اما برای روشن نگه داشتن زندگیام و دستیابی به خواستههایم، حتی اگر مجبور به شعلهور کردن چیزهایی باشم که دارم باشم، تلاش میکنم.
هوش مصنوعی: در این سوگ و اندوه، اگرچه روزگار سخت است، اما باز هم بر لبهای ما لبخند مینشیند و دلمان در این فضا شاد میشود.
هوش مصنوعی: سفر کردن برای ما به معنای از دست دادن سرمایه است؛ چون اگر در مسیر خود امنیت نداشته باشیم، وضعیت ما با خطر مواجه خواهد شد.
هوش مصنوعی: چشمها وقتی باز هستند، دلها به نور راه دارند، اما در خانههای شهر ما، تاریکی حس میشود و تنها نور از روزنها میتابد.
هوش مصنوعی: اگر من نسوزم از خوش شانسی و قدرت بخت، اگر خاک بر سرم بریزد، بر آتش من روغن خواهد شد.
هوش مصنوعی: من تمام توانم را برای مقابله با دشمنم به کار میبرم و در لحظهای که او از من فاصله بگیرد، به آرامش میرسم.
هوش مصنوعی: وقتی به نیمه راه میرسم، آنقدر از قوت و قدرت دارم که میتوانم خاک را از جیبم به دامنم بریزم.
هوش مصنوعی: در دل شکم او، تقدیر دست به کار میشود، مانند کودکی که در رحم مادر، حوادث و مشکلات زمانش شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: سلاح و تجهیزات تو نیاز تو را بیشتر خواهد کرد، مانند این که وقتی فانوس شمع را پیدا میکند، به لباس هم احتیاج پیدا میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه زاهدی باده بنوشد، اما روح او همچنان خشک و بیمحتوا باقی میماند، چون ممکن است ظاهراً حالت تر و تازهای پیدا کند، اما باطنش تغییر نمیکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آگه از شمع رخش هم عاشقی چون من شود
هر کجا در گیرد آتش سوزاو روشن شود
یارمیباید که باشد، خانه گو ویرانه باش
زانکه گر گلخن بود از روی او گلشن شود
عشقبازان را بدل باری که خوانندش بلا
[...]
ناوک غم جان شکافد سینه گر جوشن شود
عشق مغناطیس گردد دل اگر آهن شود
سینه پرحسرتی دارم که از اندوه او
تا به نزدیک لب آرم خنده را، شیون شود
بیش شد سرگشتگی چندان که پایم پیش شد
[...]
حرف زن تا بر لب عیسی نفس سوزن شود
روی بنما تا سواد طوطیان روشن شود
دل چه خونها می خورد دور از شراب لاله رنگ
مرگ عیدست آن چراغی را که بی روغن شود
ای صبا، جان تازه می گردد ز تغییر لباس
[...]
گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن شود
در چراغ لاله آب چشم من روغن شود
سرو جان یابد به باغ، ار سایه اندازی بر او
ور قدم بر دیده نرگس نهی روشن شود
سر ز بزمش تافتم چندان که خود را سوختم
[...]
خضر اگر در دشت قسمت، همنشین با من شود
جوی آب زندگی، سرچشمه مردن شود
گر به گلشن می روی، با خویش همراهم مبر
ورنه از بخت سیاهم، یاسمین سوسن شود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.