فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴
همه مرز توران شکسته دلند
ز تیمار دل را همی بگسلند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۳ - فی اَنّ العقل سلطان الخلق و حجّة الحق
مغز عقل است و اختران ثقلند
پیر عقل است و خاکیان طفلند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲۶ - در عدالت و ستم ناکردن
زیرکانی که زیر کان دلند
گوهر تخم را چو آب و گِلند
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۴۷ - رسیدن اسکندر به دشت قفچاق
به بَر گرچه سیمند، سنگیندلند
به سنگیندلان زین سبب مایلند
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۱ - خردنامه افلاطون
شتابندگانی که صاحب دلند
طلبکار آسایش منزلند
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۸ - مقالت بیستم در وقاحت ابنای عصر
تیرهتر از گوهر گل در گلند
تلختر از غصه دل بر دلند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
مرده آنهایند کایشان غافلند
در شناسائی خالق جاهلند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۵ - در پند پدر فرزند را
خود عوام الناس در دین جاهلند
زآنکه ایشان در طریقت غافلند
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
رفتگان اندر نخستین منزلند
منتظر بنشسته و مستعجلند
عطار » پندنامه » بخش ۴۱ - در بیان پنج چیز که آب روی از آن میافزاید
صبر و حلم و علم تریاق دلند
حرص و بغض و کینه زهر قاتلند
عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان
قول تو حقست ایشان باطلند
هرچه میگوئی ز حق بس غافلند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲ - هلال پنداشتن آن شخص خیال را در عهد عمر رضی الله عنه
تا ز غیرت از تو یاران نسکلند
زانکه آن خاران عدو این گلند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۳ - برخاستن مخالفت و عداوت از میان انصار به برکات رسول علیه السلام
غورههای نیک که ایشان قابلند
از دم اهل دل آخر یک دلند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۴ - دیگر باره ملامت کردن اهل مسجد مهمان را از شب خفتن در آن مسجد
پس گریزند و ترا تنها هلند
گرچه اندر لاف سحر بابلند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۴۳ - بیان آنک کشتن خلیل علیهالسلام خروس را اشارت به قمع و قهر کدام صفت بود از صفات مذمومات مهلکان در باطن مرید
تا که مستانت که نر و پر دلند
مردوار آن بندها را بسکلند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۴ - مناجات
تا که مردانی که خود سنگیندلند
از حسد تا در کدامین منزلند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۷۸ - مجرم دانستن ایاز خود را درین شفاعتگری و عذر این جرم خواستن و در آن عذرگویی خود را مجرم دانستن و این شکستگی از شناخت و عظمت شاه خیزد کی أَنا أَعْلَمُکُمْ بِاللَّهِ وَ أَخْشیکُمْ لِللَّهِ وَ قالَ اللهُ تَعالی إِنَّما یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ العُلَماءُ
تا که از تن تار وصلت بسکلند
پیش تو آیند کز تو مقبلند