این کتاب من نمودار حقست

اندرو سرّ حقیقت مطلقست

هرکلامی کان تو گوئی از حقست

زانکه جانت از نور جانان مشتقست

زانکه میگویند مرد عاشقست

هرچه تو در عشق گوئی لایقست

ذات حق در جزو و کل مستغرقست

گر ببینی ور نبینی خودحقست

ای آنکه لاف میزنی از دل که عاشقست

طوبی لک ار زبان تو با دل موافقست

بگذار ساز و آلت حس و خیال ووهم

تنها جریده رو که گذر برمضایقست

از عقل پرس راه که پیری موحدّست

[...]

آن درم دادن سخی را لایقست

جان سپردن خود سخای عاشقست

زانک این دمها چه گر نالایقست

رحمت من بر غضب هم سابقست

مشتری علم تحقیقی حقست

دایما بازار او با رونقست

پر و مالامال از نور حقست

جام تن بشکست نور مطلقست

این تردد عقبهٔ راه حقست

ای خنک آن را که پایش مطلقست

این چنین کس گر ذکی مطلقست

چونش این تمییز نبود احمقست

این جلالت در دلالت صادقست

جمله ادراکات پس او سابقست

گفت این سهلست اما احمقست

مرد احمق زشت و مردود حقست

آن عداوت اندرو عکس حقست

کز صفات قهر آنجا مشتقست

اندرین موضع طبیب آن حاذقست

کو به من گفت این سبکدل عاشقست

وگر صبح دعوی کند صادقست

که بر مهر رویت چو من عاشقست

هرچه خواهی کن که برما دست حکمت مطلقست

حق حکم تو زما تسلیم وحکم تو حقست

در ادای حق ودر ادراک حکمتهای تو

نفس کامل ناقص آمد عقل بالغ احمقست

غرقه دریای شوقت از ملایک برترست

[...]

حمد بی علت خدا را لایقست

علت و معلول بروی عاشقست

گر مراد او جفای عاشقست

جان عاشق در وفایش صادقست

گر مریدی در ارادت صادقست

بر کمال لطف ایزد واثقست