فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۷
یکی مهر خوانند و دیگر وفا
خرد دور شد درد ماند و جفا
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۴ - پادشاهی بلاش پیروز چهار سال بود
به شاه آنک تو کردی ای بیوفا
ببینی کنون زور تیغ جفا
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۹ - داستان کسری با بوزرجمهر
که با او چرا کرد چندان جفا
ازان پس کزو دید مهر و وفا
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲۴
بدو گفت کاینک سر بیوفا
مکافات سازم جفا را جفا
فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۲
نگر تا چه بد ساخت آن بیوفا
مر او را چه پیش آورید از جفا
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۱
بدانست کش نیست با کس وفا
میان بسته دارد ز بهر جفا
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۷
فزون کرد از این با سیاوش وفا
زبان پر فسون بود دل پرجفا
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر
بگفت: ای فرومایهٔ بی وفا
چه گویی تو در روی مردان جفا
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن
بیفتاد مسکین ستان برقفا
ربیع اندر آمد چو کوه صفا
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۶ - گرفتار شدن گلشاه
پس آنگه ببرم سرش از قفا
کزو وز تو دارم فراوان جفا
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۰ - پیمان بستن ورقه و گلشاه
ببستند پیمان و عهد و وفا
کزیشان کسی پیش نارد جفا
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه
ندیده ز یک دیگران جز وفا
نرفته به راه خطا و جفا
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه
از آن هر دو آزادهٔ پر وفا
خبر شد بر احمد مصطفا
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه
چو شاه این سخن راند با مصطفا
نبی گفت: اینست مهر و صفا!
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲
پیوسته همی جفا نمایی تو مرا
از برداری مگر تو دیوان جفا
آگاهی نیست از وفا هیچ ترا
ای جان پدر نه شیر مرغست وفا