دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۵
در افکند ای صنم ابر بهشتی
زمین را خلعت اردیبهشتی
زمین برسان خونآلود دیبا
هوا برسان نیل اندود مِشتی
به طعم نوش گشته چشمه آب
[...]
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۸
آن قوت جوانی وان صورت بهشتی
ای بیخرد تن من از دست چون بهشتی؟
تا صورتت نکو بود افعال زشت کردی
پس فعل را نکو کن اکنون که زشت گشتی
پشتی ضعیف بودت این روزگار، چون دی
[...]
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
وگر سردی به بالا بر گذشتی
ز جنبشهای گردون گرم گشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام
و لیکن این تن ما تو سرشتی
قضای خویش بر ما تو نوشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر
به جان تو که عمری برگذشتی
به دست دیگری چونین نگشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
تو قارن را بدان زاری بکشتی
نبخشودی بر آن پیر بهشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
در آن هنگام وی را کرد پشتی
نمود اندر سخن لختی درشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
چگونه دوستی جویی و پشتی
ز فرزندی که بابش را بکشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
چو بادی بر عماری برگذشتی
جهان از بوی او خوشبوی گشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
وگر رضوان بر آن بت بر گذشتی
به چشمش روی حوران زشت گشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
ولیکن چون تو بی آرام گشتی
به یکباره خرد را در نوشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
اگر وی را کند دادار پشتی
نبیند زاسمان هرگز درشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
رخش از شرم دو گونه برشتی
گهی میگون و گاهی زرد گشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان
چو از کین خواستی او را بکشتی
خرد با مهر بر کین چیره گشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
مرا تو دوزخی هم تو بهشتی
تو نپسندی به من این نام زشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
اگر هر قطرهای صد رود گشتی
از آن آتش یکی اخگر نکشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
ز نادانی بکِشتی تخم زشتی
به بار آمد کنون تخمی که کشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
مگر چون دیدی آن سرو بهشتی
به باغ جاودانی در بکشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
مگر گفتهست با تو دیو زشتی
که گر زشتی کنی باشی بهشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
تو تخم عاشقی در دل بکشتی
که بار آید ترا حور بهشتی