فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۱
چو بشنید خسرو که فرعان گریخت
به گوینده بر خشم فرعان بریخت
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۵
یکی گفت خراد برزین گریخت
همی ز آمدن خون ز مژگان بریخت
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲۲
اگر تو ز پیران بخواهی گریخت
بباید بسر بر مرا خاک ریخت
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۲
عشق آمد و گردِ فتنه بر جانم بیخت
عقلم شد و هوش رفت و دانش بگریخت
زین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت
جز دیده که هر چه داشت بر پایم ریخت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۷ - جنگ گرشاسب با ببر ژیان
به زیر لگد پاک مغزش بریخت
چهارم دوان سوی بیشه گریخت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۶ - جنگ اثرط با شاه کابل
فکند این سلیح آن دگر رخت ریخت
دلاور ز بددل همی به گریخت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۷ - جنگ دیگر گرشاسب با شاه طنجه
چو شاه حبش سوی خاور گریخت
همه رخت و دینار و گوهر بریخت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن
چو دست عشق آتش بر دلم ریخت
نشاط از من به صد فرسنگ بگریخت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۱ - صفت جنگ کردن خورشید
گلت باد برد و نهالت بریخت
تهمتن بمرد وزواره گریخت
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۹۷ - درخیانت بسرم و گشوده شدن شهر بلخ گوید
به شهر اندرون لشکر ترک ریخت
بر مه تو گفتی درون گرگ ریخت
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۶ - رزم گشتاسپ با ارهنگ دیو گوید
به شهر اندر آن لشکر ترک ریخت
سر رشته جان ز تنها گریخت
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۰۷ - نامه کردن کوش به سوی ضحاک
چو درماند ناکام، ترکش بریخت
برفت و به کوه بسیلا گریخت
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۱۸ - لشکرکشی آتبین به چین و گرفتن شهر خمدان
که ده باره از بیشه ی چین گریخت
سپاهش همه ترگ و جوشن بریخت
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۲۰ - رفتن نستوه به جنگ کنعان پسر کوش
که کنعان به راه بیابان گریخت
گریزی کجا تیر و ترکش بریخت
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۳۵ - نخستین روز جنگ و پیروزی کوش
بکُشتیم بهری و بهری گریخت
بدان سان که از تنش جوشن بریخت
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۵۲ - جنگهای ایرانیان با سیاهان بجه و نوبی در کشور باختر
سپاه فریدون از آن سان گریخت
که از بیم در راه ترکش بریخت
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸
آن موی که سوز عاشقان میانگیخت
کز یک شکنش هزار دلداده گریخت
آخر اثر زمانه رنگی آمیخت
تا در کفش از موی سیه پاک بریخت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۷ - فی اتباعه صلوات الله علیه
آتش کسری از تفش بگریخت
جان خود زیر پای اسبش ریخت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۱۸ - ستایش ابوبکر صدیق رضیالله عنه
مهترش گفت چون ز خود بگریخت
وحی در جام جانم آنچه بریخت