فریدون ز گفتار او گشت شاد
دلش تازه تر گشت و رخ بر گشاد
بفرمود نستوه را ساختن
سپاهی گزید از سر تاختن
ز گنجش بداد آن که در خورد بود
سلیح سوار دلاور چو دود
سپهبد ز درگاه از آن سان شتافت
که باد بزان گرد او درنیافت
از آن، تازیان آگهی یافتند
سوی شاهشان تیز بشتافتند
چو آن آگهی سوی کنعان رسید
رخش گشت ماننده ی شنبلید
بدانست کز بهر او تاخته ست
چنان لشکری کینه کش ساخته ست
ز کار پدر یکسر آگاه بود
که آزرده از وی دل شاه بود
شکسته سپاهش بدان سان دوبار
که خیره شد از وی دل روزگار
از این راز کنعان بترسید سخت
بیابان گرفت و رها کرد رخت
سوی حضرموت و بیابان شتافت
سپهبد بیامد مر او را نیافت
چو بنگاه برجای بگذاشتند
سپاه و سپهدار برگاشتند
وز آن جا به درگاه گشتند باز
سپهبد چنین گفت با شاه راز
که کنعان به راه بیابان گریخت
گریزی کجا تیر و ترکش بریخت
بیابان چنان کاندر او آب نیست
دد و دام را اندر او خواب نیست
از آن راه مردم نیابد گذر
نه شیر ژیان و نه مرغ به پر
بویژه که ناساخته شد به راه
چنان دادن که در راه گردد تباه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: فریدون از سخنان مرد نیکو خوشحال شد و دلش تازه گردید. او فرمان داد تا لشکری فراهم کنند و از گنجینههای خود سلاحی برای دلاوران فراهم کرد. سپهبد با سرعت به سوی کنعان شتافت، به طوری که حتی باد هم متوجه او نشد. تازیان از این خبر باخبر شدند و به سوی شاهشان شتافتند. وقتی خبر به کنعان رسید، او فهمید که لشکری برای مقابله با او آماده شده است و از این موضوع بسیار ترسید. او به همین دلیل بیابان را انتخاب کرد و اموالش را رها کرد. سپهبد هم به دنبال او آمد اما او را نیافت و در نهایت به درگاه شاه بازگشت و به او گفت که کنعان به بیابان گریخته است. او هشدار داد که بیابان جایی نیست که کسی بتواند در آن جا ادامه دهد و خطرات زیادی در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: فریدون از صحبتهای او خوشحال شد و دلش شادتر گردید و چهرهاش را باز کرد.
هوش مصنوعی: او به نستوه فرمان داد که ارتش را آماده کند و از میان نیروها، بهترینها را برای فوج برگزید.
هوش مصنوعی: از خزانه به کسی داده میشود که شایسته و لایق آن است، همچون سوارکار دلاوری که مانند دود در جنگ میتازد.
هوش مصنوعی: سپهبد به سرعت از درگاه خارج شد، به گونهای که حتی باد هم نتوانست به دور او برسد.
هوش مصنوعی: تازیان از آن خبر آگاه شدند و به سرعت به سمت پادشاه خود حرکت کردند.
هوش مصنوعی: زمانی که خبر به کنعان رسید، چهرهاش به مانند گل شنبلیله شد.
هوش مصنوعی: او فهمید که برای او لشکری غیور و کینهتوز آماده شده است.
هوش مصنوعی: او از تمام کارهای پدرش کاملاً مطلع بود و میدانست که دل شاه از او آزرده است.
هوش مصنوعی: روزگار به قدری تحت تأثیر او قرار گرفته که دلش را دوبار شکسته و هر بار که به او نگاه میکند، بهتزده میماند.
هوش مصنوعی: از این راز کنعان به شدت بترسید، desert به وجود آمد و وسایل سفر را رها کرد.
هوش مصنوعی: سپهبد به سمت حضرموت و بیابان رفت، اما نتوانست او را پیدا کند.
هوش مصنوعی: زمانی که سپاه و فرماندهانشان در مکانی حضور داشتند و سپس آنجا را ترک کردند.
هوش مصنوعی: سپهبد از آنجا به درگاه بازگشت و گفت و گوی مهمی را با شاه آغاز کرد.
هوش مصنوعی: ای کنعان، تو به بیابان فرار کردی، اما به کجا میتوانی بروی وقتی که تیر و ترکش بر زمین افتاده است؟
هوش مصنوعی: بیابان به حدی خشک و بدون آب است که هیچ حیوانی در آن جا نمیتواند بخوابد.
هوش مصنوعی: در اینجا مفهوم این است که هیچکس نمیتواند از آن مسیر عبور کند؛ نه شیر و نه پرنده. این به معنای دشواری یا بسته بودن آن راه است و نشان میدهد که ورود به آن مکان برای هیچکس ممکن نیست.
هوش مصنوعی: به ویژه اینکه وقتی شخصی به راهی نادرست و نابجا هدایت شود، ممکن است به راحتی به سمت انحراف و فساد برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.