کرّه تا در سرای بومرّه است

تا به صد سال نام او کرّه است

مرد را آهنین زره گره است

اجل نامده قوی زره است

نسبت از علم گیر خاقانی

که بقا شاخ علم را ثمره است

علوی را که نیست علم علی

نقش سود است هرچه بر شجره است

عالم است از صف عباد الله

[...]

بدان در راه صحبت بس خطرهاست

نفسها را بصحبت بس اثرهاست

ولی در وقت و در حالت خبرهاست

که هر یک را درین معنی نظرهاست

در یم ِ نثر، نظم یک قطره است

در خور خامشی، سخن ذره است

آن یمی کاین جهان از او قطره است

وان خوری کاسمان از او ذره است

از آن جا کاه عاشق فتح درهاست

نیاز دردمندان را اثرهاست

فلک زانجا که در پاداش سرهاست

دعای درد مندان را اثرهاست

بلی، آنجا که تأثیر نظرهاست

رموز عشق را در دل اثرهاست

به محتاجان کریمان را نظرهاست

صدف را ز ابر نیسانی گهرهاست

گفت از بغداد، مقصد بصره است

بارهایم جمله تمر و تمره است

اندر پی هر نظر نظرهاست

واندر سر هر سفر سفرهاست

به‌هرکار پاداشنی همره است

گنهکاره را سخت بادافره است