فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۶ - سخن دقیقی
زریر سپهبد برادرش بود
که سالار گردان لشکرش بود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۶
جوانی که کهتر برادرش بود
به داد و خرد بر سر افسرش بود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام شاپور » پادشاهی بهرام شاپور
نبودش پسر پنج دخترش بود
یکی کهتر از وی برادرش بود
عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۲۳
سلیسون شه فرّخ اخترش بود
فلقراط شه را برادرش بود
عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۵) حکایت مرد حریص و ملک الموت
فزون از صد هزار دیگرش بود
که پیش مردمان کشورش بود
عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز
نگه کردند حُسنا در برش بود
یکی خورشید و دیگر اخترش بود
عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
منبرش گوئی ورای عرش بود
آسمان در جنب او چون فرش بود
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۸ - در معنی این حدیث که «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک»؛ این تن را که دوستتر از همه میداری و بر وی لرزی از او قویتر دشمنی نداری
نفس فرش است تحت فرش بود
عقل عرش است فوق عرش بود
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۵ - نهال جمال یوسفی را از بهارستان غیب به باغستان شهادت آوردن و به آب دیده یعقوب و هوای دل زلیخا پروردن
به هر شب خفته چون جان در برش بود
به هر روز آفتاب منظرش بود
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - بیمار شدن شوهر لیلی و وفات یافتن وی با داغ محرومی از وصال لیلی
زان دوست غرض نه شوهرش بود
با خویش خیال دیگرش بود
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۲ - ترکیب بند در مدح امام زاده واجب التعظیم
آن قبله فلک که ملک چاکرش بود
صد همچو کعبه حلقه بگوش درش بود
شاه شهید میر علی حمزه آنشهی
کز خون خود قبای شهی در برش بود
فر هما گدای در او چه میکند
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - مثنوی در مرگ حیرتی شاعر
هم خلعت عفو در برش بود
هم تاج نجات بر سرش بود
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۴۰ - رخصت شدن رام از سهیل زاهد
هوای صید بس کاندر سرش بود
برادر پاس بان دلبرش بود
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۱۵ - در بیان سواری آن یکه تاز عرصه وحدت و میدان دار میدان هویت و رُفرُف سوار معراج ولایت و تعریف ذوالجناح آن جناب فرماید
لامکان وآنجا که فوق عرش بود
زیر سمّ ذوالجناحش فرش بود
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۳۴ - مژهٔ چشم تر
شوری که حسین بهر شهادت به سرش بود
از روز ازل کشته شدن، در نظرش بود
بگذاشت قدم تا که به میدان شهادت
دل جای دگر، دیده به جای دگرش بود
تیری که رها می شدی از شست مخالف
[...]
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۳۴ - به درک فرستادن مختار، خولی اصبحی را
سری کافسرش زیور عرش بود
پر ازخون و خاکسترش فرش بود