گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو

 

که بیند دخترش شوی و پسر زن؛

که بهتر آن ز هر شوی، این ز هر زن.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۴ - کام دل

 

چند گوئی که روز برنائی

دستی آخر بکام دل برزن

من بدین معطیان و مخدومان

که نیرزند دانه ارزن

دست چون برزنم بکامه دل

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۱ - شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین

 

نشاید یافتن در هیچ برزن

وفا در اسب و در شمشیر و در زن

نظامی
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل

 

که چون شب روز شد وین مرغ پرزن

ز شب برچید پروین را چو ارزن

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید

 

شود زان می دو عالم همچو ارزن

قدم بربوده ونابوده برزن

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

بقدر هر کسی گوید دگر زن

در این معنی که گفتی می تو بر زن

عطار
 

اوحدی » جام جم » بخش ۴ - در نعت رسول

 

عاشقی، خیز و حلقه بر در زن

دست در دامن پیمبر زن

اوحدی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۴

 

صبح است ازین مرحلهٔ یاس به در زن

چون صبح تو هم دامن آهی به‌ کمر زن

کم نیستی از غیرت فریاد ضعیفان

بر باد رو و دست به دامان اثر زن

چون نی گره‌ کار تو لذات جهان است

[...]

بیدل دهلوی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۷

 

بیا به وادی بیداد تخت و چادر زن

به قتل هر دو جهان دست و آستین بر زن

چو آفتاب، سر از مشرق امید برآر

گشای کاکل و طعنی به مشک و عنبر زن

چو خضر در پی آب سیه چه می گردی

[...]

سعیدا
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

همچنین واجب است بر هر زن

نرود رو گشاده در برزن

ادیب الممالک
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۱ - در صفت پاسبان

 

روز روشن میانهٔ برزن

چارقد برکشیدن از سر زن

ملک‌الشعرا بهار