گنجور

عطار » بلبل نامه » بخش ۱۶ - حکایت هاروت و ماروت

 

چو خود را بهتر از آدم بدیدند

از آن پس روی بهبودی ندیدند

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

بدنیا ملک عقبی زان خردیدند

که این صد ساله سختی سود دیدند

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۷ - در ذات و صفات و عین الیقین فرماید

 

درین ره پاکبازان راه دیدند

حقیقت خویشتن بردار دیدند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید

 

بسی جانها برفت و کس ندیدند

که اینجا گه بکلّی ناپدیدند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

حقیقت جملگی در دید دیدند

ولی این سر بکلّی مرندیدند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید

 

چو هر سه در یکی اسرار دیدند

در اینجا راز اعیان باز دیدند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید

 

بجز روی تو هر جائی ندیدند

همه در پیش رویت ناپدیدند

عطار
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۸ - حکایت

 

ناگهانش ز من بدزدیدند

از جماعت بپرس: اگر دیدند؟

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳۳

 

سرهای درختان گل رعنا چیدند

آن یعقوبان یوسف خود را دیدند

ایام زمستان چو سیه پوشیدند

آخر ز پس نوحه‌گری خندیدند

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱۹

 

مستان غمت بار دگر شوریدند

دیوانه دلانت سر مه را دیدند

آمد سر مه سلسله را جنبانید

بر آهن سرد عقل را بندیدند

مولانا
 

رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۳۲

 

آنانکه علم به عالم تجریدند

علامهٔ دانشند و عین دیدند

ناکشته، تر و خشک جهان را کشتند

نادیده بد و نیک جهان را دیدند

رضی‌الدین آرتیمانی