سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۷۱ - فی الإخلاص و المخلصون علی خطرٍ عظیمٍ
خر اگر در عراق دزدیدند
پس ترا چون به یزد و ری دیدند
عطار » بلبل نامه » بخش ۱۶ - حکایت هاروت و ماروت
چو خود را بهتر از آدم بدیدند
از آن پس روی بهبودی ندیدند
عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
بدنیا ملک عقبی زان خردیدند
که این صد ساله سختی سود دیدند
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۷ - در ذات و صفات و عین الیقین فرماید
درین ره پاکبازان راه دیدند
حقیقت خویشتن بردار دیدند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
کجا اینجا نه هستی و ندیدند
چرا کاندر نمودت ناپدیدند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید
بسی جانها برفت و کس ندیدند
که اینجا گه بکلّی ناپدیدند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۸ - در جواب دادن اکّافی قدّس سره هاتف غیب و اسرارهای نهانی یافتن فرماید
تن و جان هردو روی دوست دیدند
تن و جان روی جانان بازدیدند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
حقیقت جملگی در دید دیدند
ولی این سر بکلّی مرندیدند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید
چو هر سه در یکی اسرار دیدند
در اینجا راز اعیان باز دیدند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
بجز روی تو هر جائی ندیدند
همه در پیش رویت ناپدیدند
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳۳
سرهای درختان گل رعنا چیدند
آن یعقوبان یوسف خود را دیدند
ایام زمستان چو سیه پوشیدند
آخر ز پس نوحهگری خندیدند
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱۹
مستان غمت بار دگر شوریدند
دیوانه دلانت سر مه را دیدند
آمد سر مه سلسله را جنبانید
بر آهن سرد عقل را بندیدند
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۳ - جواب خضر موسی را علیه السلام که چون ملاقات من مقدور تو شد اکنون باز گرد و پیش امت خود رو که خیرا لزیارة لحظة
هر طرف چون بسی بگردیدند
بر لب بحر کشتییی دیدند
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۱ - در بیان آنکه چنانکه موسی علیه السلام با قوت نبوت و عظمت رسالت جویای خضر علیه السلام گشته بود مولانا قدسنا الله بسره العزیز با وجود چندین فضایل و خصال و مقامات و کرامات و انوار و اسرار که در دور و طور خود بینظیر بود و مثل نداشت طالب شمسالدین تبریزی قدس اللّه سره العزیز گشته بود
شمس تبریز را نمیدیدند
در طلب گرچه بس بگردیدند
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۵۵ - در بیان آنکه حق تعالی را دانستن و شناخت سهلتر است از شناختن اولیاء زیرا که حق تعالی از آفتاب ظاهرتر است چنانکه بیان کردیم که هر شخص را به هنر و صنعتش فهم کنند و بدانند همه عالم صنع حق است؛ چون پنهان باشد؟ بلکه هفتاد و دو ملت مُقرّند به خدایی او اما شناخت اولیاء مشکل است زیرا که صنعت و هنر ایشان همچو ایشان پنهان است که اولیاء الله تحت قبابی لایعرفهم غیری
چونکه در مرگ زندگی دیدند
دائما گرد مرگ گردیدند
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۳۲
آنانکه علم به عالم تجریدند
علامهٔ دانشند و عین دیدند
ناکشته، تر و خشک جهان را کشتند
نادیده بد و نیک جهان را دیدند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۲ - عاقبت کار وجدانفروش و رها شدن رفیق از بند
چون رفیق قدیم را دیدند
چون گل نوشکفته خندیدند