×
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۷ - داستان طلخند و گو
ز خردی نشایست گو بخت را
نه تاج و کمر بستن و تخت را
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۲۳ - نامه دارا به اسکندر
ز دارنده نتوان ستد بخت را
نشاید خرید افسر و تخت را
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳۷ - رفتن اسکندر به دز سریر
کسی کاو به مینو کشد رخت را
به زندان شمارد چنین تخت را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۸ - رسیدن آن عاشق به معشوق خویش چون دست از جان خود بشست
این زمان این احمق یک لخت را
آن نماید که زمان بدبخت را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۱ - تفسیر این آیت کی و ما خلقنا السموات والارض و ما بینهما الا بالحق نیافریدمشان بهر همین کی شما میبینید بلک بهر معنی و حکمت باقیه کی شما نمیبینید آن را
لیک چون رنجی دهد بدبخت را
او گریزاند به کفران رخت را
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۸
ای باد بر سلام ز ما آن درخت را
برگی بیار بلبل شوریده بخت را
عاشق کسی بود که چو محمود پاکباز
خاک ره ایاز کند تاج و تخت را
روزی ز گریهام دل تو نرمتر شود
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - متوجه شدن خان جنت آشیان از ولایت فاطر بخارا به طوف مزار فیض آثار حضرت شاه نقشبند و عنان عزیمت به جانب آقتاچ کشیدن از آنجا به دارالسلطنه سمرقند خرامیدن
ز نامش شرف دولت و بخت را
ز پا بوس او آبرو تخت را
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۵ - عزیمت نمودن خان فردوس مکان حضرت سبحانقلی خان از ولایت بخارا به طوف مزار فیض آثار حضرت شاه نقشبند و از آنجا به ولایت بلخ متوجه شدن
ز نامش شرف دولت بخت را
ز پا بوس او آبرو تخت را
عارف قزوینی » دیوان اشعار » دردریات (مطایبهها) » شمارهٔ ۵ - دلاکیه عارف
آن سر بی صاحب بدبخت را
یا سر چون سنگ خارا سخت را