فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۷
به طوس آن زمان داد اسپهبدی
بدو گفت از ایران بگردان بدی
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۸ - سخن دقیقی
سپه را بدو داد اسپهبدی
تو گفتی نداند همی جز بدی
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۱۳
به آواز گفتند انوشه بدی
همیشه ز تو دور دست بدی
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۹ - داستان کسری با بوزرجمهر
نوشتند خطی کهانوشه بدی
همیشه ز تو دور دست بدی
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۷
بدو گفت موبد که نوشه بدی
پدیدار شد نیکوی از بدی
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۵
بدو گفت شیرین که نوشه بدی
همیشه ز تو دور دست بدی
فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۱
بدو گفت گودرز انوشهٔ بدی
ز دیدار تو دور چشم بدی
فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۳
بدو گفت پیران کانوشه بدی
همیشه ز تو دور دست بدی
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۲
بدو گفت شاها انوشه بدی
همیشه ز تو دور دست بدی
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۳
به شاه جهان گفت خرم بدی
همیشه ز تو دور دست بدی
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۰۳ - پیام کوش به نزد پدر و پاسخ او
پدر را سرشت آمده ست از بدی
به فرزند هرگز نخواهد بدی
ایرانشان » بهمننامه » آغاز داستان » بخش ۱۳ - آگاهی یافتن لؤلؤ از آمدن شاه بهمن از شکار و پذیره شدن لؤلؤ شاه را
دلم با تو بود و تو با من بُدی
ز یادم یکی چشم زد کی بُدی
ایرانشان » بهمننامه » آغاز داستان » بخش ۲۳ - رزم شاه بهمن با لؤلؤ
ز مردان به هر کار یک رو بُدی
ز سوگند خواران لؤلؤ بُدی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸ - رسیدن خواجه و قومش به ده و نادیده و ناشناخته آوردن روستایی ایشان را
گر نبودی امتحان هر بدی
هر مخنث در وغا رستم بدی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۳ - مثل قانع شدن آدمی به دنیا و حرص او در طلب دنیا و غفلت او از دولت روحانیان کی ابنای جنس ویاند و نعرهزنان کی یا لَیْتَ قَوْمي یَعْلَمونَ
پس بماندی لطف بیقهر و بدی
پس کمال پادشاهی کی بدی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۹ - نمودن جبرئیل علیه السّلام خود را به مصطفی صلیالله علیه و سلّم به صورت خویش و از هفتصد پر او چون یک پر ظاهر شد افق را بگرفت و آفتاب محجوب شد با همهٔ شعاعش
ورنه در عالم کرا زهره بدی
که ربودی از ضعیفی تربدی