گنجور

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۲

 

که مرداس نام گرانمایه بود

به داد و دهش برترین پایه بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴

 

همان گاو کش نام بر مایه بود

ز گاوان ورا برترین پایه بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴

 

کجا نامور گاو برمایه بود

که بایسته بر تنش پیرایه بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۰

 

همان گاو بر مایه کم دایه بود

ز پیکر تنش همچو پیرایه بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۲

 

ز یاقوت مر تخت را پایه بود

که تخت کیان بود و پرمایه بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۰ - سخن دقیقی

 

ستاره‌شناس و گرانمایه بود

ابا او به دانش کرا پایه بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۸

 

زره بود و دیبای پرمایه بود

ز زر کرده آگنده صد خایه بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان

 

از ایشان هر آنکس که پرمایه بود

به گنج و به مردی گرانپایه بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۳

 

کس او را نپذیرفت کش مایه بود

وگر در خرد برترین پایه بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۳

 

به زابلستان چند پرمایه بود

سیاوش را آن زمان دایه بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۴

 

سیاوش جهاندار و پرمایه بود

ورا رستم زابلی دایه بود

فردوسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

مر او را زنی کابلی دایه بود

که افسون و نیرنگ را مایه بود

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳۱ - پاسخ نامه گرشاسب از فریدون

 

پیام آورش مژده را مایه بود

خرد را سخنهاش پیرایه بود

اسدی توسی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۴۰ - برگزیدن آتبین فرارنگ را

 

نه در خوردشان زرّ و پیرایه بود

نه چون دیگران جامه و مایه بود

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۶۱ - خواهش دیگر شاه جابلق از کوش برای روستای بی آب کشورش

 

همان بود کز آب بی مایه بود

ز باغ و ز کاریز بی سایه بود

ایرانشان
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۴ - تازه کردن داستان و یاد دوستان

 

شبی کز سیاهی بدان پایه بود

کزو نور در تهمت سایه بود

نظامی
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۱ - المقالة السادتة و الثلثون

 

سالکی کاسرار قدسش دایه بود

پیش حس آمد که اول پایه بود

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۳۶

 

از عقل و هنر هر آنک بی مایَه بود

از مرتبه بر بلندتر پایهَ بود

وآن کس که چو آفتاب باشد زهنر

پیوسته پس اوفتاده چون سایه بود

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۲