هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۳۱ - حکایت عاشقی که تا پای در دامن صبر نکشید بسر منزل مراد و مقصود نرسید
چو گرد افتان و خیزان در هوایش
ز پی رفتی و افتادی بپایش
هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۳۷ - حکایت آن دو عاشق که یکی از قناعت سر برافراخت ودیگری از طمع خود را از پای در انداخت
ز شوق ساده لوح با صفایش
نهاده عالمی سر زیر پایش
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳
به عزم رقص چون در جنبش آید نخل بالایش
نماند زنده غیر از نخل بند نخل بالایش
عجب عیبی است غافل بودن از آغاز رقص او
به تخصیص از نخستین جنبش شمشاد بالایش
بمیرم پیش تمکین قد نازک خرام او
[...]
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۳۵۶- مولانا مشفقی بغدادی
سرو دیوانه شده است از هوس بالایش
میرود آب که زنجیر نهد در پایش
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۳۵۶- مولانا مشفقی بغدادی
گر کند در نظرم جلوه قد رعنایش
سر نهد مردمک دیده ی من در پایش
سرو پیش قد او لاف زد از رعنایی
باد آمد بچمن تا به کند از جایش
سنبل آشفته شده در چمن از طره ی او
[...]
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۴۱۸- مولانا رمزی همدانی
کاکل مشک فشان بر قد نخل آسایش
همچو زاغی است که بر سرو بود مأوایش
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۵۴۳- مولانا میر شریف
نبود غالیه بر گرد رخ زیبایش
بلکه ساییده بود طره ی عنبر سایش
وحشی بافقی » ناظر و منظور » طلوع کردن اختر معانی از افق سپهر نکته دانی در تعریف شبی که اخترش طعنه بر نور بدر میزد و صحبتش طعنه بر شام قدر
وز آنجا مرکب مردم ربایش
دبستان عطارد داد جایش
وحشی بافقی » ناظر و منظور » پایهٔ سریر معانی بر عرش نهادن و گام فکر در عرصهٔ سپهر گشادن در مدح شهسواری که فضای هستی گویی از اقلیم اوست
صدف آبستن از ابر سخایش
گهر بیقیمت از دست عطایش
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲ - در ستایش پروردگار
به خاک تیرهای بخشد عطایش
چنان قدری که گردد دیده جایش
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۶ - در جستجوی جایی دلکش و سرزمینی خرم
به خسرو ماند این بستانسرایش
موافق نیست طبعم را هوایش
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۷ - گفتار در رفتار خادمان شیرین به طلب نزهتگاه دلنشین و پیدا نمودن دشت بیستون و خبردادن شیرین را
تو گفتی حسن خیزد از فضایش
فتوح عشق ریزد از هوایش
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۸ - در صفت مرغزاری که شیرین در آنجا آسایش نموده و گفتگوی او با دایه در ستایش حسن خویش
سرشتهٔ نشأه می با هوایش
نهفته باغ جنت در فضایش
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳
چون آمد جان به لب، زانگونه شد محو تماشایش
که تا صبح قیامت، بر لب از حیرت، بود جایش
فلک ما بی غمان را ره دهد در جلوه گاه او
رود پرهیز گویان پیش پیش قد رعنایش
به چشم مردمان از ضعف تن بنمایم و شادم
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷
ز پا افکند ما را آرزوی سرو بالایش
اجل گر دست ما گیرد سر افشانیم در پایش
مرا دوزخ سزاوارست اما دیده راحت
که من با عشق او خو دارم و او با تماشایش
به نوعی بگذرد آن تند خو گرم عتاب از من
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴
که دل بر جا تواند داشت پیش چشم شهلایش
کشد ز آیینه بیرون عکس را مژگان گیرایش
ره عشق ار به سر آید ندارد راه بیرون شد
به ساحل گر رسد کشتی همان دریا بود جایش
به قتلم غمزهٔ خونریز را همدست مژگان کن
[...]
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - تعریف اکبرآباد و باغ جهان آرا
جهات اربع از دروازه هایش
گوائی کرده فیض جانفزایش
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲
بدیدی اعمی از فرط ضیایش
نسیم گل در آغوش صبایش
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در تعریف کشمیر و توصیف راه آن
بهار از سبزه های دلگشایش
چو طوطی ریخته پر در فضایش
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - جنگ هاجو
شهان را چشم بر دست گدایش
ستون دولت ایشان عصایش