گنجور

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴ - ناله های من

 

من که هستم زنده دور از دلربای خویشتن

گر برفتم می‌کشد بازم به جای خویشتن

نه مرا در خانه کس راه و نه در مسکنی

می‌توانم بود یکدم در سرای خویشتن

ای که می‌نالی ز عشق یار و جور روزگار

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

در فغانم از دل دیر آشنای خویشتن

خو گرفتم همچو نی با ناله‌های خویشتن

جز غم و دردی که دارد دوستی‌ها با دلم

یار دلسوزی ندیدم در سرای خویشتن

من کیم؟ دیوانه‌ای کز جان خریدار غم است

[...]

مهستی گنجوی
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۰ - حكایت استاد نقاش

 

جملگی در ماجرای خویشتن

جملگی اندر بلای خویشتن

عطار
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶

 

ای شاه حسنت را مدد از کبریای خویشتن

عاشق نباشد همچو تو کس بر لقای خویشتن

مه پیش خورشید رخت از حسن لافی می زند

برخیز و این سرگشته را بنشان بجای خویشتن

گل را ز شرم روی تو باران عرق شد بر جبین

[...]

سیف فرغانی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۸

 

من نه آن رندم که بنشینم به جای خویشتن

تا نبینم در کنار خود سزای خویشتن

عود را تسلیم باید بود، اگر سوز است و ساز

عاشقان را درد خود باشد دوای خویشتن

من نخواهم گشت روشن ز آتش عشقش چو شمع

[...]

ناصر بخارایی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

یا رضای دوست باید یا رضای خویشتن

آشنای او نباید آشنای خویشتن

آتشم بی سوختن چون زندگانی می کنم

تا نسوزم برنمی خیزم ز جای خویشتن

من سزای آتش و از دیده آبم برکنار

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۹۷

 

هیچ همدردی نمی‌یابم سزای خویشتن

می‌نهم چون بید مجنون سر به پای خویشتن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۱۷

 

هیچ همدردی نمی یابم سزای خویشتن

می نهم چون بید مجنون سر به پای خویشتن

از مروت نیست با سنگ جفا راندن مرا

من که در بند گرانم از وفای خویشتن

من کدامین ذره ام تا بی نیازان جهان

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۱۸

 

عشق در بند گران است از وفای خویشتن

بید مجنون است خود زنجیر پای خویشتن

از سر این خاکدان هر کس که برخیزد چو سرو

در صف آزادگان باشد لوای خویشتن

داشت حال مهره ششدر دل آزاده ام

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۸

 

منگر تو در روی بتان بهر هوای خویشتن

در آتش سوزان مرو ای دل بپای خویشتن

هرگو دلش از دشت برد مهر بتان سنگدل

در دوزخ نقد اوفتاد دید او جزای خویشتن

با عشق خوبان خو مکن جز جانب حق رو مکن

[...]

فیض کاشانی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۷

 

تلخکامم از دل پر مدعای خویشتن

می خورم زهر از برای آشنای خویشتن

آرزوها بر سرم آورده سودا را به جوش

چند روزی شد نمی یابم هوای خویشتن

نی گریبانی رفو کردم نه چاک دامنی

[...]

سیدای نسفی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱

 

بی‌تو کوشم در فنای خویشتن

تیشه‌ام اما بپای خویشتن

ریختی خونم بجرم دوستی

عاقبت دیدم سزای خویشتن

زد بتیغم بوسه بر دستش زدم

[...]

مشتاق اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

هر کرا یاری برای خویشتن

ما و یار بیوفای خویشتن

تا به کی در بزم خاص اغیار را

می‌توان دیدن به جای خویشتن

محفلم را مطربی درکار نیست

[...]

طبیب اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲

 

کی سزا بینم به جای خویشتن

دیگری را خون‌بهای خویشتن

نشاط اصفهانی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸

 

عرضه دادم در بر جانان وفای خویشتن

زیر تیغ امتحان رفتن به پای خویشتن

تا نگردد خون من در حشر دامن گیر او

اول از قاتل گرفتم خون بهای خویشتن

آخر از دست جفایش چاک کردم سینه را

[...]

فروغی بسطامی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸

 

دردمندیم و دوای خویشتن

چشم داریم از خدای خویشتن

هرکرا دست دعایی برخداست

من به فکر مدعای خویشتن

از من ای ناصح زبان کوتاه دار

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹

 

بست زاهد از ردای خویشتن

پرده بر روی خدای خویشتن

هرچه پنهانتر کند پیداتر است

هرکه معبودش هوای خویشتن

روی تا کردم بدو، انداختم

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰

 

وه که نگذاری به جای خویشتن

یک دل از زلف دو تای خویشتن

ترک تیرانداز چشمت عنقریب

زنده نگذارد سوای خویشتن

من به غم سازم تو با بیگانگان

[...]

صفایی جندقی
 

صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره البقره » ۲۴- آیات ۴۷ تا ۴۸

 

هست هر نفسی به جای خویشتن

در عمل یابد جزای خویشتن

صفی علیشاه