هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۴ - تعاقب شاهزاده غزال را و رسیدن هر دو پیش گدا
شاه آن حال را تماشا کرد
اعتقاد عظیم پیدا کرد
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۸ - اقامت شاهزاده بر لب دریا و کدا بر کوه
از سر کوه میل دریا کرد
همچو خس بر کرانهای جا کرد
فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷
عکس قد او آینه بربود خطا کرد
خود را چو دل ما هدف تیر بلا کرد
اشک آینه دار قد خم گشته من شد
دردا که قدم را غم عشق تو دو تا کرد
فریاد ز ناسازی طالع که نکردیم
[...]
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۸۷- سید یعقوب
دوشینه یکی وصف جمال تو ادا کرد
نادیده رخت مهر تو جا در دل ما کرد
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ چهارم در ذکر حضرات واجب التعظیم » ۲۶۳- مولانا مجنون چپ نویس
توأمان مخترع مجنون شد
کاز قلم چهره گشایی ها کرد
تا شدم مخترع صورت کش
خطکم صورتکی پیدا کرد
وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » از نامهٔ پرسوز و گدازی که شاعر شوریده دل به دلدار سفر کردهٔ خود نگاشته است
که آخر بخت بد با ما چها کرد
به سد محنت از او ما را جدا کرد
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رفتن معلم به در خانهٔ دستور و بیان کردن عشق ناظر نسبت به منظور و مقدمهٔ درد فراق و آغاز حکایت اشتیاق
معلم بر در دستور جا کرد
حدیث خود به خاصانش ادا کرد
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رفتن آن شهسوار شهب تازیانه و شاهباز فلک آشیانه به جست و جوی آن آهوی سر در بیابان محنت نهاده و آن طایر دور از مقام عزت فتاده
به نزدیک پدر یک روز جا کرد
به خسرو مدعای خود ادا کرد
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رسیدن آن گل نودمیدهٔ چمن رعنایی و سرو تازه رسیدهٔ گلشن زیبایی به مرغزاری که پنجهٔ چنارش شاخ بیداد شکستی و آفتاب بلند پایه در سایه بیدش نشستی
چنین در بزم شه تا شام جا کرد
سخن از هر دری با شه ادا کرد
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۵ - در ستایش پنهان نمودن راز نهانی که آسایش دو جهانیست
طراز پرنیان نام خدا کرد
که چرخ بیستون را او بپاکرد
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۶ - در توصیف دشتی که رشک گلزار بهشت بود و تفرج شیرین در آن دشت و رسیدن نامهٔ خسرو به او
شکر را آسمان خاری به پا کرد
که خسرو صدقه بخشید و فدا کرد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲
دوران می حسرت همه در ساغر ما کرد
بر هرچه نهادیم دل از دیده جدا کرد
نگشود قضا شست که آهی نکشیدیم
بر دوست ترم خورد خدنگی که خطا کرد
بازوی هنردارم و اقبال ندارم
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵
شکفت غنچه و این عقده ام بدل جا کرد
که دهر چون گره از کار بسته ای وا کرد
پسند خاطر یک تن نیم چه چاره کنم
که بی نفاق بیکدل نمی توان جا کرد
بکشوری که سر زلف ها پریشانست
[...]
کلیم » دیوان اشعار » ترجیعات و ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در رثاء حاج محمد جان قدسی و تاریخ فوت او
بلبل قدس وداع چمن دنیا کرد
بال پرواز سفر بیشتر از گل وا کرد
خار گلزار وطن دامن انسش بکشید
هر که درگلشن پرخار جهان مأوا کرد
شیشه زندگی قدسی اگر خورد بسنگ
[...]
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - تعریف قحط دکن
چنان باران عنان از کف رها کرد
که روزن چشم نتوانست واکرد
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - در شکستن دست خود گفته
فلک کس را مسلم کی رها کرد
شکسته بسته ای در کار ما کرد
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - جنگ هاجو
ز روی قهر، هرجا ماجرا کرد
نیارد کوه از بیمش صدا کرد
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۶۰
آسایش تن غافلم از یاد خدا کرد
همواری این راه مرا سر به هوا کرد
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴۴
غنچه راز مرا آه به ناخن وا کرد
خنده چاک، گریبان مرا رسوا کرد
زخم از پهلوی من طرف نمایان بربست
داغ در سینه من چشم تماشا وا کرد
گریه تلخ مرا خنده او شیرین ساخت
[...]
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶۶
ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد
بهار نشأه این باده را دوبالا کرد
گره ز غنچه پیکان گشودن آسان است
دل گرفته ما را توان وا کرد
درین ریاض به بی حاصلی علم گردد
[...]