ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸
دود دل آتش پنهان مرا پیدا کرد
راز سر بستهٔ گل باد صبا رسوا کرد
سبزهٔ خط تو تا بر لب شیرین بدمید
همچو فرهاد دلم را هوس صحرا کرد
همت من همه بر قامت و بالای شماست
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹
پیر ما خرقهٔ خود در گرو صهبا کرد
خویش را باز به پیرانه سری رسوا کرد
در همه دیر کسی نیست به قلاشی ما
تا کدام اهل دل از لطف نظر در ما کرد
بندهٔ قامت سروم که اگر برگ نداشت
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشقِ رویِ گل با ما چهها کرد
از آن رنگِ رُخَم، خون در دل افتاد
وز آن گلشن، به خارم مبتلا کرد
غلامِ همتِ آن نازنینم
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴
تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد
سرو قدت به شوخی صد فتنه در هوا کرد
روزی که عاشقان را تقسیم رزق کردند
رخسار زرد و غم را عشق تو زآن ما کرد
تنها سگ درت را من نیستم دعاگو
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰
کمند زلف توام پای بند سودا کرد
به عهد سروِ قدت فتنه دست بالا کرد
به اهل حسن طریق جفا و شوخی داد
همان که محنت و غم را نصیبهٔ ما کرد
ز بس که گفت به مردم سرشک راز دلم
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵
میل خم ابروی توام پشت دو تا کرد
در شهر چو ماه نوم انگشت نما کرد
از موی میان تو جدا بس که کشم رنج
نتوان تن رنجور من از موی جدا کرد
با دیده غمدیده من اشک دمادم
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۴۸ - جواب پادشاه از سؤال غلام
هر چه عین شما تقاضا کرد
فیض جود من آن هویدا کرد
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۳ - حکایت آن جوانمرد که چون به روی معشوق که چشم روشنش بود آبله افتاد خود را به نابینایی فرانمود تا معشوق نداند که عیب وی را می بیند
آن صنم عارضه ای پیدا کرد
بر سر بستر و بالین جا کرد
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۹ - در تبرک جستن به ذکر خواجه که به مقتضای عند ذکرالصالحین تنزل الرحمة ذکر او سرمایه استنزال رحمت نور شهود است و پیرایه استخلاص از رحمت ظهور وجود
به فقر آن را که لطفش آشنا کرد
به بر گر خرقه ای بودش قبا کرد
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۹ - آغاز حسد بردن اخوان و دور انداختن یوسف را علیه السلام از کنعان
پدر روی تضرع در خدا کرد
برای خاطر یوسف دعا کرد
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۷ - فرستادن زلیخا یوسف را علیه السلام به جانب باغ و تهیه اسباب وی کردن
کنیزان را به پیش او به پا کرد
به خدمت سرو بالاشان دو تا کرد
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۱ - وفات یافتن یوسف علیه السلام و هلاک شدن زلیخا از الم مفارقت وی
ببین حیله که چرخ بی وفا کرد
که بعد از مرگش از یوسف جدا کرد
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۳ - گذاشتن مجنون ناقه بچه دار را که در وقت استغراق وی در محبت لیلی به سوی بچه خود باز می گشت و از لیلی دور می انداخت
قیس از بچه ناقه را جدا کرد
رو در ره یار دلربا کرد
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۰ - رسیدن شاپور به دیر و احوال شیرین پرسیدن
به پای خم به کنج دیر جا کرد
به پیش پیر ترسا سجده ها کرد
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۶ - نامه نوشتن خسرو به شیرین به تعزیت فرهاد
چه گویم بخت من با من چها کرد
چرا زین سان مرا از من جدا کرد
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶۳ - غزل گفتن باربد از زبان خسرو
به هجران بختت ار چه سعیها کرد
منال آخرکه دردت را دوا کرد
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶۳ - غزل گفتن باربد از زبان خسرو
سخن، چون باربد آنجا رها کرد
نکیسا این غزل دیگر ادا کرد
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۸
جایی که فلک پیش بتان پشت دوتا کرد
محراب نشین پشت بدیوار چرا کرد
منت چه نهد بخت اگر یار قدح داد
بر تشنه لبان رحم نه او کرد خدا کرد
ما در عجب از طالع خویشیم که آن شوخ
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۷
با خلق خدا نمیتوان غوغا کرد
خوش آنکه بخلق صید خاطرها کرد
صد دوست بیکروز توان دشمن ساخت
یکدوست بصد سال توان پیدا کرد
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۳۰ - بیمار شدن شمع و شکایت کردن از فلک
که کینت ایفلک با من چها کرد
ترا از یار و یار از من جدا کرد