فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۶
دل او سراسر پر از کین اوست
زبانش پر از رنج و تیماراوست
خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۲
چشمی دارم همه پراز صورت دوست
با دیده مرا خوشست تا دوست در اوست
از دیده و دوست فرق کردن نه نکوست
یا اوست بجای دیده یا دیده خود اوست
خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۱۰۷
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوش است تا دوست در اوست
از دیده و دوست فرق کردن نه نکوست
یا اوست بجای دیده یا دیده خود اوست
خواجه عبدالله انصاری » مخاطبات » مخاطبهٔ نهم - در ذکر کیفیت و روش اهل طریقت و مراتب حقیقت و رجحان شریعت بر حقیقت
مصطفی دان رسول و ره ره اوست
ره ره مرتضی و عترت اوست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۲ - گفتگو کردن فرامرز با گردان ایران (و) پا سخ دادن نوشاد
چو زین صد گذشتی همه بوم اوست
به هر مرز و بومی دلیران اوست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۳ - رسیدن فرامرز به یاری شیروی
رسیدست و این جنگ و پیکار از اوست
پراکنده دشمن ز آهنگ اوست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۲۹ - اندر وجود و عدم
نیکبخت آن کسی که بندهٔ اوست
در همه کارها بسنده بر اوست
وطواط » رباعیات » شمارهٔ ۱۰ - در تغزل
چشمی دارم ، همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوش است ، چون دوست در اوست
از دیده و دوست فرق کردن نه نکوست
یا اوست بجای دیده یا دیده خود اوست
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۱۵۲
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
بادیدهمراخوشاست چون دوست در اوست
ازدیده و دوست فرق کردن نه نکوست
یا اوست بجای دیده یا دیده خود اوست
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۳ - جواب دادن شیخ جنید عبدالسلام را
همه بحر جهان در قدرت اوست
مرا داده است و بخشیده است کل اوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
دل و جان نور در تجلّی واصل اوست
که میدانند کاینجا جملگی اوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید
طلبکار است نادان دیده اوست
درون جزو و کل گردیده با اوست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید
من اینجا نیستم چون جملگی اوست
حقیقت بود خود دانم که کل اوست
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۳ - در نعت شاه اولیا علی علیه السلام
سرّ اسرار محمد دان که اوست
خود بدانستی که آخر هم خود اوست
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴۱ - قال النبی صلی الله علیه و آله: «انا مدینة العلم و علی بابها»
جان جانان آنکه علم من از اوست
بلکه خود عطّار در معنی هم اوست
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴۱ - قال النبی صلی الله علیه و آله: «انا مدینة العلم و علی بابها»
زانکه مقصودم ز معنی خود هم اوست
هست دریائی که این گوهر در اوست
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۴
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوشست چون دوست در اوست
از دیده دوست فرق کردن نه نکوست
یا دوست به جای دیده یا دید خود اوست
حسینی » کنز الرموز » بخش ۱۲ - در بیان معرفت توحید
او بخود هست و همه هستی از اوست
نیست آمد هرچه آمد جمله اوست
ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۰
هر ذره که موجود شد از مغز و ز پوست
چون در نگری بجملگی پرتو اوست
در آینه عکس لب دلدار ببوس
یا بر لب تست بوسه یا بر لب اوست