گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۹

 

مکن شهریارا جوانی مکن

چنین بر بلا کامرانی مکن

فردوسی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۳ - خواندن نصیحت نامه نوش زاد بن جمشید

 

تو تکیه به عمر جوانی مکن

به گیتی چو ما زندگانی مکن

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳

 

ای دل ار مولای عشقی یاد سلطانی مکن

در ره آزادگان بسیار ویرانی مکن

همره موسی و هارون باش در میدان عشق

فرش فرعونی مساز و فعل هامانی مکن

بی‌جمال خوب، لاف یوسف مصری مزن

[...]

سنایی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۵ - حکایت سلیمان با دهقان

 

دام نه‌ای دانه فشانی مکن

با چو منی مرغ زبانی مکن

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۹ - داستان پیر خشت‌زن

 

پیر بدو گفت جوانی مکن

درگذر از کار و گرانی مکن

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۵ - داستان جمشید با خاصگی محرم

 

سر طلبی تیغ‌زبانی مکن

روز نه‌ای راز فشانی مکن

نظامی
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و چهارم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

چون بدانی هیچ نادانی مکن

تا توانی هرچه بتوانی مکن

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۵ - جواب عیسی علیه السلام سبیحون را

 

چون بدانی هیچ نادانی مکن

تا توانی هرچه بتوانی مکن

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۴ - رسیدن سالک با پرده چهارم

 

نور خود را راز پنهانی مکن

جز براه من تو گردانی مکن

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۱

 

خوش می گریزی هر طرف از حلقه ما نی مکن

ای ماه برهم می زنی عهد ثریا نی مکن

تو روز پرنور و لهب ما در پی تو همچو شب

هر جا که منزل می کنی آییم آن جا نی مکن

ای آفتابی در حمل باغ از تو پوشیده حلل

[...]

مولانا
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶۸

 

ای دل از آنها که رفت، گر بتوانی مکن

یاد جوانی بلاست‌، بیش تو دانی مکن

قِسم خود ای جان ز تن‌، جمله گرفتی کنون

خانهٔ تو دیگر است‌، خیز و گرانی مکن

ای لب و چشمت بلا‌، غمزهٔ پنهان مزن

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

حسینی » کنز الرموز » بخش ۴ - حکایت

 

ای دل سنگین گران‌جانی مکن

کار جانبازان به نادانی مکن

امیر حسینی هروی
 

حسینی » کنز الرموز » بخش ۵ - در بیان معرفت عشق و تحقیق آن

 

عقل میگوید پریشانی مکن

عشق میخندد که نادانی مکن

امیر حسینی هروی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹

 

بیش از این بد عهد و پیمانی مکن

با سبکروحان گران جانی مکن

زلف کافر کیش را برهم مزن

قصد بنیاد مسلمانی مکن

غمزه را گو خون مشتاقان مریز

[...]

عبید زاکانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۳

 

ای دل ای دل بیش ازین در عشق نادانی مکن

دیده ی مهجور ازین پس گوهرافشانی مکن

چون نمی خواهد مرا دلدار شهرآرا بیا

هم سبک روحی کن آنجا هم گرانجانی مکن

عشق بازی با رخ خوبش نه کار سرسریست

[...]

جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۱

 

دور شو ای عقل نادانی مکن

با سبک روحان گران جانی مکن

عشقبازی کار بی کاران بود

این چنین کار ار نمی دانی مکن

ای که گوئی دل عمارت می کنم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

بیش از این بد عهد و پیمانی مکن

با سبک روحان گرانجانی مکن

غمزه را گو، خون مشتاقان مریز

ملک زان تست، ویرانی مکن

با ضعیفان آنچه در گنجد مگو

[...]

شیخ بهایی
 
 
۱
۲