دور شو ای عقل نادانی مکن
با سبک روحان گران جانی مکن
عشقبازی کار بی کاران بود
این چنین کار ار نمی دانی مکن
ای که گوئی دل عمارت می کنم
ما نمی خواهیم ویرانی مکن
چون تو را ایمان به کفر زلف نیست
دعوی دین مسلمانی مکن
در خماری لاف از مستی مزن
بنده ای ، با ما تو سلطانی مکن
دست وادار از سر زلف نگار
خویش پابند پریشانی مکن
نعمت الله یار سرمستان بود
دوستی با وی چو نتوانی مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد عقل و خودپسندی و همچنین به عشق و وابستگی به معشوق میپردازد. شاعر به عقل نادان میگوید که از او دور شود و به زندگی ساده و دلخواه خود ادامه دهد. عشق را کار بیکاران میخواند و از کسی که میخواهد دل بسازد، میخواهد که ویرانی نکند. همچنین به کسانی که درباره دین و ایمان صحبت میکنند، تذکر میدهد که اگر به اصول ایمان ندارند، نباید ادعای مسلمانی کنند. شاعر با اشاره به مستی و عشق، هشدار میدهد که خود را در این وضعیت نزنند و در عشق به دیگران گرفتار نشوند. در نهایت، به دوستی با خداوند اشاره میکند و توصیه میکند که اگر نمیتوانند با او دوستی کنند، بهتر است این محبت را از سر خود بردارند.
هوش مصنوعی: از خودت دور شو ای عقل نادان، با انسانهای با روح و با احساس، درگیر نشو.
هوش مصنوعی: عشق و عاشقی کار کسانی است که بیکارند. اگر نمیدانی چگونه عاشقانه رفتار کنی، بهتر است اصلاً وارد این کار نشوی.
هوش مصنوعی: ای کسی که میگویی دل را آباد میکنم، ما نمیخواهیم که تو ویرانی به بار بیاوری.
هوش مصنوعی: اگر به باطل و نیرنگ زلف عشق اعتقاد داری، پس ادعای دینداری نکن.
هوش مصنوعی: در حالت سرمستی، از خوشی و عیش خود زیاد صحبت نکن؛ چون تو در کنار ما، مثل یک بنده هستی و نباید خود را برتر از ما ببینی.
هوش مصنوعی: دستت را از روی موهای زیبا و دلفریب خودت بردار و اجازه نده که باعث به همریختگی و بینظمی شود.
هوش مصنوعی: خداوند دوستی را برای سرمستان و مستها نعمت قرار داده است؛ پس اگر نمیتوانی با او دوست باشی، بهتر است که از دشمنی پرهیز کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بدانی هیچ نادانی مکن
تا توانی هرچه بتوانی مکن
ای دل سنگین گرانجانی مکن
کار جانبازان به نادانی مکن
بیش از این بد عهد و پیمانی مکن
با سبکروحان گران جانی مکن
زلف کافر کیش را برهم مزن
قصد بنیاد مسلمانی مکن
غمزه را گو خون مشتاقان مریز
[...]
بیش از این بد عهد و پیمانی مکن
با سبک روحان گرانجانی مکن
غمزه را گو، خون مشتاقان مریز
ملک زان تست، ویرانی مکن
با ضعیفان آنچه در گنجد مگو
[...]
تو مرا گویی که ویرانی مکن
خانه را بُرد آب طوفانی مکن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.