گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۵۶

 

زد شعله به دل آتش پنهانی من

زاندازه گذشت محنت جانی من

معذورم اگر سخن پریشان افتاد

معلوم شود مگر پریشانی من

ابوسعید ابوالخیر
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷ - نقل از سفینه فرخ

 

ای غمت برده شادمانی من

بی تو تلخ است زندگانی من

به سر تو که با تو نتوان گفت

صفت رنج و ناتوانی من

از جوانی و حسن خویش بترس

[...]

فلکی شروانی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۱ - بردن سرهنگ بهرام‌گور را به مهمانی

 

خواست رفتن از مهربانی من

در سر مهر زندگانی من

نظامی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۸

 

ای دل و جان زندگانی من

غم تو برده شادمانی من

کردم از چشم و دل شراب و کباب

می نیایی به میهمانی من

دو جهان ترک کرده‌ام که توی

[...]

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

کجایی ای بدو لب آب زندگانی من ؟

کجایی ای غم تو اصل شادمانی من؟

ببوی وصل توام زنده، وز غمت مرده

اگر چه فارغی از مرگ و زندگانی من

بپرس حال دل من بشرح از غم خویش

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۷

 

به من نگر به دو رخسار زعفرانی من

به گونه گونه علامات آن جهانی من

به جان پیر قدیمی که در نهاد من است

که باد خاک قدم‌هاش این جوانی من

تو چشم تیز کن آخر به چشم من بنگر

[...]

مولانا
 

حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۲۲ - داستان میراث قطب الدین حیدر

 

بعد از این شد گران گرانی من

تلخ شد ذوق زندگانی من

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸۵

 

گر حقیقت نشدت واقعه جانی من

زلف را پرس که از کیست پریشانی من

پیش نه آینه آشوب جهانی بنگر

تا بدانی صنما موجب حیرانی من

غمزه هایت به فسون در دل من در رفته

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۱ - بوسه بر باد

 

بر آن طلعت کامرانی من

بر آن حاصل زندگانی من

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۲ - بوسه بر باد (۲)

 

بدو گفت کای یار جانی من

مجو تلخی زندگانی من

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۲ - بوسه بر باد (۲)

 

ببخشای بر زندگانی من

بیا رحم کن بر جوانی من

سلمان ساوجی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۵ - حال عشق شاه‌زاده با گدا

 

جان‌گدازست ناتوانی من

مرگ بهتر ز زندگانی من

هلالی جغتایی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۲ - وله ایضا

 

ای شهریار ذیشان کز غایت بزرگی

شان تو بی‌نیاز است از مدح خوانی من

گرد بنای حسنت هست آهنین حصاری

از پاس دعوت خلق چون پاسبانی من

این پاسبانی اما چون دولت تو باقیست

[...]

محتشم کاشانی
 
 
۱
۲