گنجور

 
عطار

ای دل و جان زندگانی من

غم تو برده شادمانی من

کردم از چشم و دل شراب و کباب

می نیایی به میهمانی من

دو جهان ترک کرده‌ام که توی

این جهانی و آن جهانی من

اندرین باب شعر ای عطار

نیست اندر زمانه ثانی من