به من نگر به دو رخسار زعفرانی من
به گونه گونه علامات آن جهانی من
به جان پیر قدیمی که در نهاد من است
که باد خاک قدمهاش این جوانی من
تو چشم تیز کن آخر به چشم من بنگر
مدزد این دل خود را ز دلستانی من
بر این لبم چو از آن بخت بوسهای برسید
شکر کساد شد از قند خوش زبانی من
به گوشها برسد حرفهای ظاهر من
به هیچ کس نرسد نعرههای جانی من
بس آتشی که فروزد از این نفس به جهان
بسی بقا که بجوشد ز حرف فانی من
ز شمس مفخر تبریز تا چه دیدستم
که بیقرار شدستند این معانی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت خود اشاره میکند و از ویژگیهای ظاهری و باطنیاش صحبت میکند. او به چهرهاش که زعفرانی و پر از نشانههای خاص است، میبالد و وجود پیرمردی در وجود خودش را یادآور میشود که نشاندهنده تجارب و سالهای زندگیاش است. شاعر از مخاطب میخواهد که به چشمهایش نگاه کند و دلش را از دیگران نرباید. او به بوسهای از بختش اشاره کرده و از شیرینی کلامش سخن میگوید. در کل، شعر بیانگر شور و شوق زندگی، احساسات عمیق و پیشینه شخصی شاعر است که از تجربیات و معانی زندگیاش سرشار است.
هوش مصنوعی: به من توجه کن به چهرهام که به رنگ زعفران است، زیرا در چهرهام نشانههایی از آن دنیا و دنیای دیگر را میتوانی ببینی.
هوش مصنوعی: به دل پیرمردی که در وجود من وجود دارد، سوگند میخورم که باد و شبح قدمهایش، جوانی من را به دوش میکشد.
هوش مصنوعی: به تیزبینی خود دقت کن و به چشمان من نگاه کن، دل خودت را از عشق من پنهان نکن.
هوش مصنوعی: وقتی بوسهای از سر بخت خوب بر لبانم نشسته، شیرینی کلام و سخنان دلنشینم کمرنگ شده است.
هوش مصنوعی: حرفهای ظاهری من به راحتی شنیده میشود اما احساسات عمیق و واقعیام هرگز به کسی نمیرسد.
هوش مصنوعی: نفس انسان میتواند شعلههای آتشین به پا کند و تأثیرات عمیقی را در جهان ایجاد نماید. همچنین، سخنان و کلمات او، هرچند که به ظاهر ناپایدار و زوالپذیر باشند، میتوانند منبع حیات و جوشش وجودی برای بسیاری شوند.
هوش مصنوعی: از شمس تبریز، چقدر چیزهای ارزشمندی را دیدم که باعث ناآرامی و اضطراب در احساسات و افکار من شدند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کجایی ای بدو لب آب زندگانی من ؟
کجایی ای غم تو اصل شادمانی من؟
ببوی وصل توام زنده، وز غمت مرده
اگر چه فارغی از مرگ و زندگانی من
بپرس حال دل من بشرح از غم خویش
[...]
کجائی ای گل گلزار زندگانی من
کجائی ای ثمر نخل شادمانی من
ز دیده تا شدی ای شاخ ارغوان پنهان
به خون نشانده مرا اشک ارغوانی من
بیا ببین که که فلک از غم جوانی تو
[...]
رحیم شد دل دشمن ز ناتوانی من
حصار آهن من گشت شیشه جانی من
ز خار سبز به رهرو نمی رسد آسیب
ز کامرانی خصم است کامرانی من
نیارمید چو موج سراب نیم نفس
[...]
ز عمر رفته چه نقصان به کامرانی من
بود شکوفه ی پیری، گل جوانی من
چو تب مفارقت از من گزید، می میرم
که آتش است چو شمع آب زندگانی من
چمن به باد خزان داده ام، نمانده گلی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.