کجایی ای بدو لب آب زندگانی من ؟
کجایی ای غم تو اصل شادمانی من؟
ببوی وصل توام زنده، وز غمت مرده
اگر چه فارغی از مرگ و زندگانی من
بپرس حال دل من بشرح از غم خویش
که آگهست خود از حال سوزیانی من
چنان که بر دل من هست سر گرانی تو
مباد در پی حسن تو دل گرانی من
غریب شهر توام، رحمتی بکن آخر
مکن جفا و ببخشای بر جوانی من
بشهر خویش مرا پاسبان بدند کسان
کنون همه ز پی تست پاسبانی من
بدین صفت که منم از زمانه سر گشته
نبود در خورم این عشق ناگهانی من
ز آب چشم برنج اندرم که هر لحظه
بخلق بر شمرد محنت نهانی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعری است که به عشق و غم خود اشاره میکند. شاعر از معشوق خود میخواهد که به او توجه کند و از دوریاش ابراز نارضایتی میکند. او میگوید که با وجود اینکه از زندگی و مرگ بیزن است، اما غم معشوقش او را زنده نگهداشته است. شاعر به شدت به این عشق وابسته است و دردی را که از دوری معشوق به دل دارد، توصیف میکند. او از خدای خود طلب رحم و محبت میکند و میخواهد که معشوق، که خود را غریب و فراموش شده احساس میکند، بر او رحمت کند و به جوانی او توجه نماید. در اینجا، شاعر تنهایی و محنتهای خود را در برابر معشوق به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: کجایی ای کسی که زندگی من به تو وابسته است؟ کجایی ای غمی که بنیان شادی من هستی؟
هوش مصنوعی: بوی وصالت مرا زنده نگهداشته است و از غم تو مردهام. هرچند در مورد مرگ و زندگیام بیتفاوت هستی.
هوش مصنوعی: بپرس از من که چگونه در دل دارم، تا بفهمی چه اندازه از غم خود آگاه هستم؛ زیرا خودم از حال و هوای رنجکشیدگان بیشتر اطلاع دارم.
هوش مصنوعی: آن گونه که بر دل من سنگینی و غم تو وجود دارد، ای کاش دل سنگینام در پی زیبایی تو نباشد.
هوش مصنوعی: من غریب و بیکس در این شهر هستم، لطفی بکن و مهر و محبت نشان بده، نگذارید از کسی رنج ببرم و بر جوانی من ببخشید.
هوش مصنوعی: در شهر خودم کسانی برای نگهبانی من مسئول شدهاند، اما اکنون همهی آنها به دنبال تو هستند تا از من محافظت کنند.
هوش مصنوعی: من به خاطر ویژگیهایی که دارم و به خاطر تغییراتی که در زندگیام رخ داده است، لایق این عشق ناگهانی نیستم.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که در دل دارم به قدری عمیق است که با هر قطره اشکی که میریزم، میتوانم درد و رنج پنهان خود را به دیگران نشان دهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به من نگر به دو رخسار زعفرانی من
به گونه گونه علامات آن جهانی من
به جان پیر قدیمی که در نهاد من است
که باد خاک قدمهاش این جوانی من
تو چشم تیز کن آخر به چشم من بنگر
[...]
کجائی ای گل گلزار زندگانی من
کجائی ای ثمر نخل شادمانی من
ز دیده تا شدی ای شاخ ارغوان پنهان
به خون نشانده مرا اشک ارغوانی من
بیا ببین که که فلک از غم جوانی تو
[...]
رحیم شد دل دشمن ز ناتوانی من
حصار آهن من گشت شیشه جانی من
ز خار سبز به رهرو نمی رسد آسیب
ز کامرانی خصم است کامرانی من
نیارمید چو موج سراب نیم نفس
[...]
ز عمر رفته چه نقصان به کامرانی من
بود شکوفه ی پیری، گل جوانی من
چو تب مفارقت از من گزید، می میرم
که آتش است چو شمع آب زندگانی من
چمن به باد خزان داده ام، نمانده گلی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.