گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

کجایی ای بدو لب آب زندگانی من ؟

کجایی ای غم تو اصل شادمانی من؟

ببوی وصل توام زنده، وز غمت مرده

اگر چه فارغی از مرگ و زندگانی من

بپرس حال دل من بشرح از غم خویش

که آگهست خود از حال سوزیانی من

چنان که بر دل من هست سر گرانی تو

مباد در پی حسن تو دل گرانی من

غریب شهر توام، رحمتی بکن آخر

مکن جفا و ببخشای بر جوانی من

بشهر خویش مرا پاسبان بدند کسان

کنون همه ز پی تست پاسبانی من

بدین صفت که منم از زمانه سر گشته

نبود در خورم این عشق ناگهانی من

ز آب چشم برنج اندرم که هر لحظه

بخلق بر شمرد محنت نهانی من

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

به من نگر به دو رخسار زعفرانی من

به گونه گونه علامات آن جهانی من

به جان پیر قدیمی که در نهاد من است

که باد خاک قدم‌هاش این جوانی من

تو چشم تیز کن آخر به چشم من بنگر

[...]

محتشم کاشانی

کجائی ای گل گلزار زندگانی من

کجائی ای ثمر نخل شادمانی من

ز دیده تا شدی ای شاخ ارغوان پنهان

به خون نشانده مرا اشک ارغوانی من

بیا ببین که که فلک از غم جوانی تو

[...]

صائب تبریزی

رحیم شد دل دشمن ز ناتوانی من

حصار آهن من گشت شیشه جانی من

ز خار سبز به رهرو نمی رسد آسیب

ز کامرانی خصم است کامرانی من

نیارمید چو موج سراب نیم نفس

[...]

سلیم تهرانی

ز عمر رفته چه نقصان به کامرانی من

بود شکوفه ی پیری، گل جوانی من

چو تب مفارقت از من گزید، می میرم

که آتش است چو شمع آب زندگانی من

چمن به باد خزان داده ام، نمانده گلی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه