گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۴۱
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

روانت با تو یاری مهربانست

رفیقی با تو وی را جاودانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

مرا نیز آنکه گفتم هم از آنست

که تندی کردن از طبع زنانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

مرو را گفت رامین همچنانست

که تو گفتی و بس روشن روانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن

 

اگر رامین خوشست و مهربانست

ازو بهتر بهشت جاودانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

که رامینم گزین دو جهان‌ست

تنم را جان و جانم را روان‌ست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس

 

اگر رامین به همدانست از آنست

که او بر ویسه چون تو مهربان است

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

تو خود دانی که ویرو چون جوانست

به دشت و کوه بر نخچیرگانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد

 

چو بی تو گشت او قدرت بدانست

به گیتی گشت چندان کاو توانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس

 

اگر رامین هزاران چاره دانست

چنین درها گشادن چون توانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

چه سودست ار لبش نوش جهانست

که جانم را شرنگ جاودانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن

 

روانم دوستی را مهربانست

زبانم راستی را ترجمانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن

 

ترا سوگند چون باد بزانست

ترا پیوند چون آب روانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن

 

من آن ویسم که ماهم بر رخانست

من آن ویسم که نوشم در لبانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست

 

دل مسکین من گویی که جانست

به جان اندر ز مهرت کاروانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست

 

به موج اندر کنونم بیم جانست

ندیده سود و سرمایه زیانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۸ - نامهٔ هشتم اندر خبر دوست پرسیدن

 

همانست او که من دیدم همانست

همان سنگین دل و نامهربانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۸ - نامهٔ هشتم اندر خبر دوست پرسیدن

 

ندانم تا ترا دل بر چه سانست

مرا باری به کام دشمنانست

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۴۱
 
تعداد کل نتایج: ۸۲۰