گنجور

عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۶۴

 

گر زلف تو سال و ماه لرزان بودی

عنبر به بها همیشه ارزان بودی

ور نه رخ تو به زلف پنهان بودی

روز و شب ازو به نور یکسان بودی

عنصری
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۵ - صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد

 

کاشکی چاره‌ای در آن بودی

که ز ما چشم بد نهان بودی

نظامی
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۴ - در اعیان جان و در اعیان آن فرماید

 

اگر عین الیقین اینجا نبودی

نمود این دمم پیدا نبودی

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

اگر اندر عیان کل لا نبودی

چنین در جسم و جان غوغا نبودی

عطار
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

رخ تو فتنه جهان بودی

گر نه، از دیده نهان بودی

دل و دین رفت در سر غم تو

کاش باری امید جان بودی

ز رخت یادگار خواستمی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۷۷

 

نقّاش رخت اگر نه یزدان بودی

استاد تو در نقش تو حیران بودی

گر داغ تو ای دوست نه بر جان بودی

در عشق تو جان سپردن آسان بودی

اوحدالدین کرمانی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

تو که خود مونس روان بودی

چون ز حشم دلم نهان بودی

من خود اندر حجاب خود بودم

ورنه با من تو در میان بودی

از تو می بافتم خبر، بگمان

[...]

امامی هروی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۲۵

 

گر گفتن اسرار تو امکان بودی

پست و بالا همه گلستان بودی

گر غیرت نخوت نه در ایام بدی

هر فرعونی موسی عمران بودی

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۲

 

نقّاش رُخَت اگر نه یزدان بودی

استاد تو در نقش تو حیران بودی

داغ مهرت اگر نه در جان بودی

در عشق تو جان بدادن آسان بودی

مولانا
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۱

 

گر سنگ همه لعل بدخشان بودی

پس قیمت لعل و سنگ یکسان بودی

سعدی
 

حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۲۲ - داستان میراث قطب الدین حیدر

 

گر نه اندر پناه کان بودی

لعل چون سنگ رایگان بودی

حکیم نزاری
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۸۷

 

یاد باد آنک دلم را مدد جان بودی

درد دلسوز مرا مایه ی درمان بودی

برخ خوش نظر و عارض بستان افروز

رشک برگ سمن و لاله ی نعمان بودی

بخط سبز و سر زلف سیاه و لب لعل

[...]

خواجوی کرمانی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱

 

چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی؟

که حال ما نه چنین بودی ار چنان بودی

بگفتمی که «چه ارزد نسیم طرهٔ دوست؟»

گرم به هر سر مویی هزار جان بودی

برات خوش‌دلی ما چه کم شدی یا رب

[...]

حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲

 

به جان او که گرم دسترس به جان بودی

کمینه پیشکش بندگانش آن بودی

بگفتمی که «بها چیست خاک پایش را؟»

اگر حیات گران مایه جاودان بودی

به بندگی قدش سرو معترف گشتی

[...]

حافظ
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۷ - تعریف کلام فصیح و شعر

 

این سخن گر نه در میان بودی

آدمی نیز بی‌زبان بودی

هلالی جغتایی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ دوست

 

کاشکی نوگل ما چون گل بستان بودی

که چو رفتی گذرش سوی گلستان بودی

کاش چاهی که در او یوسف ما افکندند

راه بازآمدنش جانب کنعان بودی

کاشکی آنکه نهان کشت ز ما یک تن را

[...]

وحشی بافقی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۴۶

 

چراغ گل اگر در زیر بال بلبلان بودی

کجا اوراق گل در دست تاراج خزان بودی؟

کجا گل بر سر بازار رسوایی دکان چیدی؟

کلید باغ اگر در آشیان بلبلان بودی

دماغ بال افشانی ندارد عندلیب ما

[...]

صائب تبریزی
 
 
۱
۲