گنجور

 
اثیر اخسیکتی

چون گشت رخ چمن دل آرای

وقت است به عیش کن دلا، رای

بفزود جمال باغ، در ده

آن انده کاه شادی افزای

آراسته شد ز گل در و دشت

برخیز و صبوح را بیارای

آرایش جان می است و معشوق

یکساعت از این دو، برمیاسای

خط هوس از میانه بردار

گوی طرب از وجود بربای

پیش از تو ببین چه آس کشتند

در دور سپهر عمر فرسای