گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۱۷

 

هجران ترا چو گرم شد هنگامه

بر آتش من قطره فشان از خامه

من رفتم و مرغ روح من پیش تو ماند

تا همچو کبوتر از تو آرد نامه

ابوسعید ابوالخیر
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۹

 

بگسل رسن از بی‌فسار عامه

مشغول چه باشی به بارنامه؟

تو خود قلم کردگار حقی

احسنت و زهی هوشیار خامه

قول تو خط توست، مر خرد را

[...]

ناصرخسرو
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس

 

همان گه نزد ویرو کرد نامه

ز تندی کرد چون شمشیر خامه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن

 

کنون ده در بخواهم گفت نامه

به گفتاری که خون بارد ز خامه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن

 

جفا نامه نهادم نام نامه

که بر وی خون همی بارید خامه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین

 

فرستادم به نزد دوست نامه

برو پیچیده خون آلوده جامه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۵ - رسیدن آذین از ویش به رامین

 

گهی بویید مشک آلود جامه

گهی بوسید خون آلود نامه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۵ - رسیدن آذین از ویش به رامین

 

ز دیدارش بدل داده‌ست جامه

ز گفتارش بدل داده‌ست نامه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

حریر و مشک و عنبر خواست و خامه

ز درد دل به رامین کرد نامه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس

 

نشاید کم بدَرّد دست جامه

و یا خواند زبان فریاد نامه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰

 

دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه

قالت: «رای فوادی من هجرک القیامه»

گفتم که: «عشق و دل را باشد علامتی هم»

قالت: «دموع عینی لم تکف بالعلامه»

گفتا که: «می چه سازی؟» گفتم: «که مر سفر را»

[...]

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۶